سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اولدوز


ساعت 1:0 عصر پنج شنبه 88/10/3

مگر نه اینکه نشانى هر خانه را باید از صاحب خانه گرفت ؟ و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانى ، باید نظر میزبان را مراعات کرد؟عبادت ، حضور در برابر آفریدگار است و نشستن بر سر مائده هاى معنوى که او براى ((بندگان )) خود فراهم کرده است .پس ، چگونگى عبادت را هم از او باید فراگرفت و به دستور او عمل کرد و دید که او چه چیز را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبیده است ؟غیر از شکل ظاهرى عبادات ، به خصوص نماز که بیشتر در چگونگى آن سخن خواهیم گفت ، محتواى عبادت را باید از دید اولیاى دین و متن مکتب شناخت و به کار بست .
بهترین عبادت ها آن است که :
1. آگاهانه باشد. 
دو رکعت نمازِ انسان آگاه و دانا، از هفتاد رکعت نماز شخص نادان برتر است . و عبادت کننده ناآگاه ، همچون الاغ آسیاب است که مى چرخد ولى پیش ‍ نمی رود.)امام صادق علیه السلام مى فرماید: کسى که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن مى گوید، گناهانش بخشیده مى شود.) در این صورت است که نماز، معراج روح مى شود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا مى گردد.
2. عاشقانه باشد. 
آنچه موجب نشاطروح در عبادت مى شود وعابداز پرستش خود لذّت مى برد، عشق به اللّه و شوق به گفت وگوى با اوست بادت هایى بى روح و از روى کسالت و سستى و خمودى ، نشانه نداشتن شور و شوق نیایش و نجوا با پروردگار است . در دعا مى خوانیم : ((... وَ اجْعَلْ نِشاطِى فى عِبادَتِکَ)))
خداوندا! نشاط مرا در عبادت خودت قرار بده .آنان که از عبادت لذّت نمى برند، همچون بیمارانى هستند که از غذاى لذیذ، لذّت نمى برند.اگر این شوق وعشق باشد، دیگر چندان نیازى به تبلیغ ، تشویق و تحریک از بیرون نیست ، بلکه انگیزه درونى انسان را به عبادت وامى دارد و آنگونه که براى دیدار شخصیت معروف ومحبوبى ، لحظه شمارى مى کنیم واز آن دیدار، مسرور مى شویم ...

3. خالصانه باشد. 
هیچ چیز همچون ((ریا)) و خودنمایى و مردم فریبى ، آفت عبادت نیست . از طرف دیگر، هیچ چیز چون خلوص ، ارزش آفرین عبادت و نماز نیست . البتّه داشتن اخلاص در عبادت بسیار دشوار است ، و دل و جان را از تهاجم وسوسه هاى ابلیسى رهاندن ، رنجى بزرگ دارد و همتى بلند و اراده اى نیرومند مى طلبد. عبادت تا خالص ‍ نباشد، در درگاه الهى پذیرفته نیست و تنها پیشانى بر زمین سودن و قرائت صحیح داشتن و در صف اوّل جماعت ایستادن و ... ملاک نیست . باید نماز و بندگى از رنگِ ریا پاک و به رنگِ الهى ((صبغة اللّه) آراسته باشد تا به خدا برسد. تعبیر قرآن چنین است : ((وَمَآ اءُمِرُوَّاْ إِلا لِیَعْبُدُواْ اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ)هیچ دستور عبادى براى مردم نیامده مگر آنکه امر به اخلاص در آن شده است .
4. خاشعانه باشد. 
خشوع ، حالت قلبى انسان در عبادت و نتیجه توجّه کامل به مقام بندگى در آستانِ الهى است . آنکه نیاز و عجز خود را مى داند و عظمت و کمال الهى را مى شناسد و در عبادت ، خود را در برابر آن خداى بى همتا و آگاه مى یابد. حالتى متناسب با این ((حضور)) پیدا مى کند، در این حالت قلب ، خاشع مى شود، نگاه افتاده مى گردد و توجّه از هر چیز دیگر بریده و به معبود متوجّه مى شود.قرآن در توصیف مؤ منان و عبادت شان مى فرماید: ((الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَ تِهِمْ خَشِعُونَ)) در نمازشان خاشع اند.این حالت ، محصول آن توجّه است ، در حدیث مى خوانیم اُعبُدِ اللّهَ کَاءَنَّکَ تَراهُ))() خدا را چنان عبادت کن که گویا او را مى بینى . ((فَصَلِّها لِوَقتِها صَلاةَ مُوَدَّعٍ))() چنان نماز را در وقت خودش بخوان که گویا آخرین نماز است . یعنى همواره این حالت را داشتن که گویا فقط براى همین یک نماز، فرصت باقى است .
5 . مخفیانه باشد. 
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: ((اَعظَم العبادة اَجرا اَخفاها))) پاداش عبادتى بیشتر وبزرگتر است که مخفى تر باشد. این براى آن است که عبادت (به خصوص عبادت هاى مستحب ) در حضور جمع ، زمینه بیشترى براى تظاهر وریا دارد.البتّه این در مواردى است که اسلام ، خود امر به عبادت آشکار نکرده باشد، همچون نمازجماعت در مسجد که از نماز فرادى در خانه برتر است
اینها همه مقدمه ای بود تا از شما بپرسم راز ماندگاری نماز ظهر روز عاشورا بواقع چه بود...؟

¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:50 صبح چهارشنبه 88/10/2

این خلکان مى گوید در هنگامى که ابونصر بن سیف الدوله وارد شد در حضور او جمعى از علما و فضلا در تمام علوم گرد آمده بودند، فارابى به طور ناشناس و متفکرا به جمع آنها در آمد، به هنگام ورود کمى درنگ نمود و سیف الدوله خطاب به تازه وارد که فارابى بود گفت : بنشین ، فارابى در پاسخ گوید: آنجا که شاءن من است بنشینم یا آنجا که تو مى گوئى ، امیر گفت : آنجا که شاءن توست ، فارابى از میان جمعیت به صدر مجلس رفت تا رسید به جایگاه امیر، آنگاه امیر را کنار زد و جایش نشست . سیف الدوله به غلامان و خدمتگزاران که بر بالاى سرش ایستاده بودند به زبان محلى که فقط امیر و غلامان بدان واقف بودند گفت : این شیخ اسائه ادب نمود من از او سؤ الاتى خواهم کرد اگر از جواب عاجز ماند شماها او را از مجلس برانید، فارابى خطاب به همان زبان کرد و گفت : اى امیر کمى درنگ نما که امور به عواقب آنهاست . سیف الدوله در شگفت آمد و به فارابى گفت : مگر تو این زبان را مى دانى ، گفت : بلى و هفتاد زبان دیگر... آنگاه بحث علمى از فنون مختلف شروع گردید در هر مورد فارابى با آرامى اظهار نظر مى نمود چنانکه سخن او از نظر عمق و استدلال فوق سخنان دیگران از علماء حاضر در محضر بود...
سیف الدوله امر به احضار هنرمندان و موسیقى دانان نمود. بنابراین استادان در هر رشته از موسیقى در محضر امیر گرد آمدند و به انواع ملاهى و آهنگ ها در دستگاههاى مختلف مشغول شدند ولى در هر قسمت فارابى بر نوازندگان خرده گرفت . امیر به او گفت : تو این صنعت را مى دانى ؟
فارابى گفت : بلى ، سپس از خریطه خود قطعاتى بیرون آورد، از آنها ترکیبى خاص بساخت و به نواختن شروع نمود آن طور که همه حاضران در جلسه به خنده آورد و سپس آهنگ بنواخت که همه را به گربه آورد، بعدا ترکیبى دیگر از قطعات ساخته و به نواختن مشغول شد چنانکه همگى به خواب عمیق فرو رفتند حتى غلامان و دربانان که در این موقع همه را ترک نمود و از مجلس خارج شد، مورخین مى نویسند این همان قانونى است که از ابتکارات و اختراعات فارابى است.باتشکر اوولدووز




¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:41 صبح یکشنبه 88/9/29

نماز در جلو چشم مردم نه در خفا
امام حسین علیه السّلام روز دوّم محرم وارد کربلا و روز دهم شهید شد. بنابراین مدّت اقامت حضرت هشت روز بود و مسافرى که کمتر از ده روز بماند نمازش شکسته است .
نماز دو رکعتى دو دقیقه بیشتر طول نمى کشد، به خصوص در هنگام خطر، امام حسین علیه السّلام نیز روز عاشورا بارها به خیمه ها رفت و آمد داشت و مى توانست نماز ظهرش را در خیمه بخواند، ولى بنا داشت در معرکه بخواند. دو نفر از یارانش جلو نماز حضرت ایستادند و سى تیر را به جان خریدند، ولى نماز آشکارا برگزار شد نه در خیمه .
آرى ، به صحنه کشاندن نماز یک ارزش است . نباید در هتل ها، شرکت ها، پارک ها، فرودگاه ها، خیابان ها و رستوران ها، نمازخانه در گوشه باشد، بلکه باید در بهترین مکان و در جلو چشم دیگران نماز اقامه شود، زیرا هر چه از جلوه دین کم شود، به جلوه فساد اضافه خواهد شد.
اگر کاسب ها اوّل وقت کنار مغازه خود اذان بگویند، مشتریان بد حجاب ، خودشان را جمع تر خواهند کرد.
در آیه هیجده سوره توبه مى خوانیم : ((انّما یعمر مساجد اللّه من آمن باللّه والیوم الاخر و اقام الصلوة )) فقط کسانى حقّ تعمیر و آباد کردن مساجد را دارند که علاوه بر داشتن ایمان به خدا و روز جزا، اهل اقامه نماز باشند.
نااهلان حقّ تعمیر مساجد را ندارند، زیرا تعمیر مسجد یک عنوان مقدّس است .
در حدیث مى خوانیم : اگر ظالمى مسجد مى سازد شما به او کمک نکنید.
بااین مقدمه که ذکر شدفکر میکنم ماباید برای نمازهایمان ارزش بیشتری قایل شویم وانرا سبک نشماریم که اینخود یکی از اهداف مقدس امام حسین (ع)در روز عاشوراست که اهمیت نماز را به بهترین صورت به ما نشان می دهد که در این کار امام به ما جند درس می اموزد :

1)اینکه در بدترین شرایط انسان نباید نمازش را تر ک کند

2)تا جایی که امکان داشته باشد نباید نماز اول وقت را تر ک کرد

3)تا جایی که امکان داشته باشد نباید نماز جماعت را ترک کرد

4)اهمیت بالای امر وتکلیف نماز که در سخت ترین شرایط هم تر ک کردنی نیست ...

اینها تماما درسهایی  است که میشود به سادگی از عاشورا گرفت..همراه اینکه دلیل دیگر امام براقامه نماز در حضور سپاه دشمن این بود که تهمت های دشمنان مبنی براینکه امام اهل نماز نیست و... را از بین ببرد...باتشکر


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:26 صبح شنبه 88/9/28

توسل به اهل بیت (ع)
توسل به اهل بیت پیامبر (ص ) طبق روایات اهل سنت نیز، حتى پیش از خلقت دنیوى معصومین هم جایز است و در روایات مطرح شده است ، مثل توسل حضرت آدم ، به نور پنج تن آل عبا.
از پیامبر اکرم (ص ) نقل شده که فرمود: خداوند چون حضرت آدم را آفرید، به سمت راست عرش نگریست ، در هاله اى از نور پنج شبح را دید که در رکوع و سجودند. پرسید: خدایا پیش از من نیز کسى را از گل آفریده اى ؟خداوند فرمود: نه . پرسید: پس این پنج شبحى که به هیئت و چهره منند، کیانند؟ خداوند فرمود: پنج نفر از فرزندان تو هستند، اگر آنان نبودند، تو را نمى آفریدم . نامشان را از نامهاى خودم مشتق ساخته ام . اگر نبودند، بهشت و دوزخ و عرش و کرسى و آسمان و زمین و فرشتگان و جن و انس را نمى آفریدم ... اینان برگزیدگان منند. من به خاطر و به وسیله اینها دیگران را نجات مى بخشم و (به خاطر دشمنى با اینان ) هلاک مى سازم . هرگاه حاجتى به من داشتى به اینان توسل بجوى . آن گاه پیامبر فرمود: ما کشتى نجاتیم ، هرکس در این کشتى آویزد، نجات یابد و هر که جا بماند، هلاک مى شود. هرکس به درگاه خدا نیازى دارد، پس به وسیله ما اهل بیت از خدا بخواهد
عبدرى قیروانى ، از بزرگان مالکیه (متوفاى 731) گفته است :
(کسى که به زیارت حضرت رسول رود و به ساحت او متوسل و پناهنده شود و حاجت بخواهد، مایوس نخواهد شد ؛ چرا که آن حضرت ، شافع مشفع است و توسل به او موجب ریزش و آمرزش گناهان مى شود. هرکس درآستان آن حضرت بایستد و به او متوسل شود. خداوند را بخشنده و مهربان خواهد یافت
نیز قسطلانى در کتاب (المواهب اللدنیه ) گفته است :
(زائر پیامبر اکرم ، سزاوار است که دعا و تضرع و استغاثه و تشفع و توسل بسیار داشته باشد. استغاثه ، طلب یارى و پناهجویى است . فرقى نمى کند که به لفظ استغاثه باشد، یا توسل ، یا تشفع و توجه . توجه هم به معناى آن است که انسان در پى یک موجه و آبرومند و صاحب جاه و منزلت برود و توسل جویدتا به یک مقام بالاتر از او دسترسى پیدا کرد.
(زرقانى ) نیز نوشته است :
(زائر پیامبر (ص ) به آن حضرت توسل جوید و در توسل به او، از خداوند به جاه و مقام وى مسالت کند، چرا که توسل به حضرتش کوههاى گناه و بارهاى سنگین معاصى را فرو مى ریزد، برکت شفاعت او و عظمتش در پیشگاه پروردگار، در حدى است که هیچ گناهى یاراى ماندن در برابرش نیست . هرکس جز این عقیده داشته باشد، محرومى است که خداوند، چشم بصیرتش را کور کرده و دلش را به گمراهى کشانده است . آیا مخالف این عقیده ، این آیه را نشنیده است . (ولو انهم اذ ظلموا انفسهم ...) تا آخر آیه
گروهى از بزرگان و علماى اهل سنت ، در مورد توسل دامن سخن را گسترده اند و گفته اند که توسل به پیامبر اکرم (ص ) در هر حال جایز است ، قبل از خلقتش و پس از خلقت ، درطول حیات دنیوى و پس از وفاتش ، در مدت عالم برزخ و پس از برپایى رستاخیز و در عرصات قیامت و بهشت .
گفته اند که توسل سه نوع و به سه معنى است :
1 -
حاجت خواستن از خداوند، به واسطه مقام پیامبر و به برکت وجود او. اینگونه توسل جستن در همه حالات یاد شده جایز است .
2 -
به معناى درخواست از پیامبر که درباره زائر دعا کند. این نیز در همه حالات ، جایز است .
3 -
اینکه از خود پیامبربخواهند، چرا که آن حضرت مى تواند نزد خدا شفاعت کند و از پروردگارش بخواهد، از این رو ما از خود او مى خواهیم . بازگشت این نوع ، به همان معناى دوم است و اشکالى ندارد. در تاریخ هم نمونه هایى بوده است ، مثل کسى که نزد پیامبر، از ضعف حافظه خود شکایت کرد. حضرت با دست نهادن بر سینه اش ، به شیطان دستور داد که از درون او دور شود. از آن پس حافظه او قوى گشت و هر چه را مى شنید، دریادش مى ماند.
در حدیث آمده است که حضرت آدم به حق و به نام مبارک پنج تن اهل بیت ، خدا را قسم داد، خداوند هم توبه او را پذیرفت ، این همان (کلمات ) بود که به تعبیر قرآن کریم ، آدم از خداوند متعال دریافت کرد.
این حدیث ، در منابع متعددى از کتب اهل سنت آمده و بزرگان حدیث ، آن را صحیح و موثق شمرده اند.ابن جوزى ) در کتاب خویش به نام (الوفاء فى فضائل المصطفى ) در این زمینه فصلى گشوده و با عنوان (باب التوسل بالنبى ) و (باب الاستشفاء بقبره ) احادیث این موضوع را آورده است و محمد بن نعمان مالکى نیز کتابى دارد با عنوان (مصباح الظلام فى المستغیثین بخیر الانام ). همچنین ابن داود مالکى در کتاب (البیان و الاختصار)، حکایات بسیارى از کسانى نقل مى کند که با توسل و التجاء به پیامبر اکرم (ص ) برایشان گشایش و فرج حاصل شده است .
با این حال ، شگفت از نویسنده بى خبرى همچون (قصیمى ) است که با پیروى ازهتاک و دروغ بافى همچون ابن تیمیه همه این احادیث صحیح نبوى را دروغ پنداشته و اصل توسل به حق پیامبر و آل او را رد کرده و گفته است : چیزى را از خدا خواستن و او را به حق پیامبر یا هرکس دیگر از پیامبران و صالحان قسم دادن ، هیچ ارزش علمى و دینى ندارد و نمى تواند یک کار مقبول و شایسته باشد، تا چه رسد که وسیله آمرزش و عفو کامل شود! صرف گفتن الفاظ چه تاثیرى دارد و نزد خدا چه قیمتى مى تواند داشته باشد تا موجب ریزش گناهان گردد.
راستى ... قصیمى آن همه احادیث صحیح را درمورد توسل به پیامبر و آل او چگونه پاسخ مى دهد؟...تشکر اوولدووز


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:53 صبح سه شنبه 88/9/24

قال الله الحکیم : (من شر الوسواس الخناس الذى یوسوس ‍ فى
صدور الناس ) (ناس : آیه 5-4(

:
بگو پناه مى برم از شر وسوسه شیطانى که کارش وسوسه در دلهاى مردمان است .
امام صادق علیه السلام : ساءلت اءباعبدالله عن الوسوسة و ان کثرت فقال لا شى ء فیها تقول لا اله الا الله (811)
:
از حضرت صادق سئوال شد از وسوسه اگر چه زیاد باشد چه کنم ؟ فرمود: چیزى نیست (زیاد) ذکر لا اله الا الله را بگو.
شرح کوتاه :
شیطان بر آدمى مسلط نمى شود به وسوسه کردن وقتى که انسان از ذکر خدا اعراض کرد و امر حق را کوچک شمرد و نواهى را انجام داد، معلوم مى شود که معلول وسوسه اى بود که شیطان در دل رخنه کرده بود.
وسوسه چیزیست که از خارج قلب با اشاره دل و مجاورت طبع و خیال بوقوع مى پیوندد.
هرگاه وسوسه در قلب جا کرد، شخص را به سرگردانى و ضلالت مى کشاند. پس از فریب شیطان نباید ایمن شد؛ و دائما به مراقبت حال باید مشغول بود و در هر حال به یاد خداوند آگاه و ناظر بود، تا به صید وسوسه دچار نشد و از التجاء به حق نباید غافل شد که او بهترین یاور در دفع وسواس ‍ شیطانى است....

علت اینکه حاجیان در سه جا از زمین منى سنگ به شیطان (رمى جمره ) مى زنند(816) اینست که : وقتى ابراهیم در خواب دید که خداوند مى فرماید: اسماعیل را ذبح کن ، بدون آنکه جریان را به اسماعیل بگوید به فرزندشفرمود: پسرم طناب و کارد را بردار تا به این دره برویم و مقدارى هیزم تهیه کنیم . شیطان بصورت پیرمردى سر راه ابراهیم آمد و گفت : چه کار مى خواهى بکنى ؟ گفت : امر خدا را مى خواهم انجام بدهم . شیطان گفت : این شیطان در خواب به تو دستور داده این کار را انجام دهى ؛ ابراهیم او را شناخت و طرد کرد.
وسوسه در ابراهیم اثر نکرد نزد اسماعیل آمد و جریان کشتن را به اسماعیل گفت ، اسماعیل فرمود: براى چه ؟ گفت : پنداشته که پروردگارش او را به این کار دستور داده . فرمود: اگر امر خدا باشد قبول کنم . شیطان براى وسوسه نزد هاجر مادر اسماعیل رفت و جریان را گفت . هاجر فرمود: علاقه اى که ابراهیم به اسماعیل دارد او را نخواهد کشت ، شیطان گفت : او خیال کرده خدا او را دستور داده است ؟
هاجر فرمود: اگر خدا گفته باشد ما تسلیم او هستیم ، شیطان دور شد و نتوانست ابراهیم را از این دستور الهى به وسوسه منحرف کند، لذا سه جا ابراهیم سنگ بطرف شیطان انداخت تا دور شود؛ خدا به این خاطر، این عمل را سنت قرار داد تا حاجیان هر ساله آنرا تکرار کنند..

حکایت:

مرد سقائى در شهر بخارا بود و سى سال به خانه زرگرى آب مى برد و هیچ نظر بدى از او دیده نشد.
روزى سقا آب به منزل زرگر برد و چشم او به دست زن زرگر افتاد و به وسوسه افتاد و او را تقبیل کرد و لذت برد.
ظهر زرگر وارد منزل شد عیالش گفت : امروز تو در دکان چه کار بدى کرده اى ؟ گفت : هیچ ، اصرار کرد و مرد زرگر گفت :
زنى براى خرید دستبند به دکانم آمد و من خوشم آمد، و بوسوسه بازوى او را گرفتم و او را بوسیدم .
زن گفت : الله اکبر. مرد گفت : چرا تکبیر گفتى . زن جریان سقا و بوسیدن او را گفت ؛ که اثر وضعى عمل تو، باعث شد سقائى که سى سال با چشم پاک به خانه ما رفت و آمد داشت اینکار را کند.باتشکر اوولدووز


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

<   <<   6   7   8   9   10      >