سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اولدوز


ساعت 11:41 صبح یکشنبه 88/9/29

نماز در جلو چشم مردم نه در خفا
امام حسین علیه السّلام روز دوّم محرم وارد کربلا و روز دهم شهید شد. بنابراین مدّت اقامت حضرت هشت روز بود و مسافرى که کمتر از ده روز بماند نمازش شکسته است .
نماز دو رکعتى دو دقیقه بیشتر طول نمى کشد، به خصوص در هنگام خطر، امام حسین علیه السّلام نیز روز عاشورا بارها به خیمه ها رفت و آمد داشت و مى توانست نماز ظهرش را در خیمه بخواند، ولى بنا داشت در معرکه بخواند. دو نفر از یارانش جلو نماز حضرت ایستادند و سى تیر را به جان خریدند، ولى نماز آشکارا برگزار شد نه در خیمه .
آرى ، به صحنه کشاندن نماز یک ارزش است . نباید در هتل ها، شرکت ها، پارک ها، فرودگاه ها، خیابان ها و رستوران ها، نمازخانه در گوشه باشد، بلکه باید در بهترین مکان و در جلو چشم دیگران نماز اقامه شود، زیرا هر چه از جلوه دین کم شود، به جلوه فساد اضافه خواهد شد.
اگر کاسب ها اوّل وقت کنار مغازه خود اذان بگویند، مشتریان بد حجاب ، خودشان را جمع تر خواهند کرد.
در آیه هیجده سوره توبه مى خوانیم : ((انّما یعمر مساجد اللّه من آمن باللّه والیوم الاخر و اقام الصلوة )) فقط کسانى حقّ تعمیر و آباد کردن مساجد را دارند که علاوه بر داشتن ایمان به خدا و روز جزا، اهل اقامه نماز باشند.
نااهلان حقّ تعمیر مساجد را ندارند، زیرا تعمیر مسجد یک عنوان مقدّس است .
در حدیث مى خوانیم : اگر ظالمى مسجد مى سازد شما به او کمک نکنید.
بااین مقدمه که ذکر شدفکر میکنم ماباید برای نمازهایمان ارزش بیشتری قایل شویم وانرا سبک نشماریم که اینخود یکی از اهداف مقدس امام حسین (ع)در روز عاشوراست که اهمیت نماز را به بهترین صورت به ما نشان می دهد که در این کار امام به ما جند درس می اموزد :

1)اینکه در بدترین شرایط انسان نباید نمازش را تر ک کند

2)تا جایی که امکان داشته باشد نباید نماز اول وقت را تر ک کرد

3)تا جایی که امکان داشته باشد نباید نماز جماعت را ترک کرد

4)اهمیت بالای امر وتکلیف نماز که در سخت ترین شرایط هم تر ک کردنی نیست ...

اینها تماما درسهایی  است که میشود به سادگی از عاشورا گرفت..همراه اینکه دلیل دیگر امام براقامه نماز در حضور سپاه دشمن این بود که تهمت های دشمنان مبنی براینکه امام اهل نماز نیست و... را از بین ببرد...باتشکر


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:55 عصر شنبه 88/9/21

در سال 794 ه . ق تیمور لنگ پس از تصرف شهر شیراز و برانداختن سلسله آل مظفر علماى شیراز را براى مناظره ، جمع کرد و کسى را نزد حافظ فرستاد و به حضور خود طلبید. چون ملاقات حاصل شد به حافظ گفت : من اکثر ربع مسکون را با این شمشیر و هزاران جاى و والایت را ویران کردم تا سمرقند و بخارا را که وطن مالوف و تختگاه من است آباد سازم ، تو مردک به یک خال هندى ترک شیرازى آن را فروختى ؟ در این بیت که گفته اى :

اگر آن ترک شیرازى بدست آرد دل ما را

بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را


خواجه حافظ که در برابر آن جلاد بزرگ قرار گرفته بود با لبخند گفت : اى سلطان عالم از آن بخشندگى است که بدین روز افتاده ام . تیمور از این لطیفه خوشش آمد و نه تنها او را مجازات نکرد بلکه او را نوازشنمود.

¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:2 عصر سه شنبه 88/9/17

سخنرانی شمارا در تاریخ 15 اذرخواندم.باید بگویم متاسفم بابت اینکه شما لباس مقدس روحانیت را بی ارزش وبی هویت و... کردید وشاید به مسخره گرفتید 

واقعا نمی فهمم ایا شمااز جان این لباس (وشاید لباس کار.یالباس فرم یالباس شهرت)چه میخواهید .میخواهم بدانم نه واقعا میخواهم بدونم ایا

سوادخودتان را در این حد میدانید که خودتان راهمردیف برخی بزرگان علم مثل عالمان بزرگی مثل ایت الله مصباح (حفظه الله)وامثالهم کنید وبه خاطر همین فکر کردید که لباس بپوشید شبیه تر میشید .که این تنها با متن سخنرانی 15 اذرتان کاملا منتفی است (به عنوان مثال مطالبی از امام علی (ع)گفتید که در هیچ تاریخ نمی توان یافت.اشکالات انرا خیلی هادادن وحتما خوندید وجای اطاله کلام نیست ...

شایدهم فکر میکنید به اندرجه از معنویت وروحانیت دست پیدا کردید که فکر کردید حیفه لباس کنارش نباشه ...که اینهم باعکسها ومطالبی(بادخترها ی ایتالیایی وایرانی و...) که  توخیلی جاها ترکوند.مگه نشنیدی که گفتند:(خمر تنهانیست سر مستی هوش   هر چه شهوانی است بندد چشم وگوش).شاید م یه کسی یه جای دنیا اونو حلال میدونه.بهر حال اینم منتفیه.

ایا فکر نمی کنید اینکار شما در کنار سید بودن شما باعث شده توی هر کوچه وبرزن اسم روحانی ولباس روحانی به مسخره کشیده بشه (مگه نشنیدی که میگن تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف   مگر اسباب بزرگی همه اماده شود).ادامه در نسخه بعد...


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:2 صبح سه شنبه 88/9/17

علل نامگذارى ماه هاى قمرى 
ابن عساکر در کتاب گرانسنگ ( تاریخ دمشق ) به نقل از ابوعمروبن علاء درباره علل نام گذارى ماه هاى قمرى گفته است : إ نّما سُمّى المحرّم لا ن القتال حرم فیه ، و صفر لا ن العرب کانت تنزل فیه بلادا یقال لها صفر، و شهرا ربیع کانوا یربعون فیها، و جمادیان کان یجمد فیها الماء، و رجب کانوا یرجبون فیه النّخل ، و شعبان شعب فیه القبائل ، و رمضان رمضت فیه الفصال من الحرّ، و شوّال شالت الا بل باءذنابها للضرب ، و ذوالقعدة قعدوا فیه عن القتال ، و ذوالحجّة کانوا یحجّون فیه ، فامّا اوّل السّنة فالمحرّم .(2)
یعنى : ماه محرم ، بدین جهت نامیده شده است که جنگ و درگیرى در آن حرام شده است ، و ماه صفر بدین لحاظ نامیده شده است که عرب ها در این ماه بر زمین هایى ، منزل مى گزیدند که به آن ها صفر گفته مى شد، و دو ماه ربیع (اوّل و ثانى ) بدین جهت نامیده شده اند که عرب ها در این دو ماه زندگى بهارى در پیش مى گرفتند، و دو ماه جمادى (اوّل و آخر) بدین جهت نامیده شده است که عرب ها در این ماه براى درختان خرما ستون هایى قرار مى دادند تا بر اثر زیادى محصول خرما، شاخه ها و درختان خرما نشکند، و شعبان از این جهت نامیده شده است که قبیله ها در آن از یکدیگر پراکنده و جدا مى شدند، و رمضان از این جهت نامیده شده است که در آن ، فصل هاى سال به شدت گرما مى رسند، و شوال بدین جهت نامیده شده است که شتر، دم خود را براى زدن بالا مى برد (کنایه از آمادگى عرب ها براى ضربه زدن به یکدیگر)، و ذى قعده به این سبب نامیده شده است که مردم در این ماه به خاطر حرمت جنگ و خون ریزى ، خانه نشین مى شوند، و ذى الحجّه بدین سبب نامیده شده است که عرب ها در این ماه ، به حجّ خانه خدا مى پرداختند. و اما نخستین ماه سال ، ماه محرم است .
صفر به معناى خالى نیز آمده است . ممکن است علت نامگذارى این ماه بدین جهت باشد که عرب ها پس از تحمل سه ماه حرام و خوددارى از قتل و غارت و خون ریزى ، با آغاز ماه صفر به جنگ و غارتگرى مى پرداختند و روستانشینان و ساکنان کم جمعیت بادیه ها از ترس هجوم غارتگران و جنایتکاران ، اسباب و اثاث خویش را جمع کرده و به جاهاى امن کوچ مى نمودند و روستاها و بادیه هاى خود را خالى مى کردند...باتشکراوولدووز


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:26 صبح یکشنبه 88/9/8

رجعت در آخرالزمان در کتب مقدس

 


گذشته از دلایل عقلی مبنی بر صحت اعتقاد شیعیان به رجعت در ‏آخرالزمان این مفهوم در کتب مقدس پیامبران قبل از اسلام عهد عتیق و عهد جدید نیز ‏بارها تکرار شده است.‏خبرگزاری شبستان: رجعت از جمله اعتقادات شیعه اثنی عشری است که بیشتر در ‏موضوعات مطروحه در مهدویت به کار برده می‌شود. و از مصدر ثلاثی مجرد از باب رجع به ‏معنی بازگشتن و برگشتن است. این کلمه در موضوعات مختلف و متفاوتی استخدام و به ‏کار رفته از جمله این موارد می توان از بازگشت روح به بدن مادی و زنده شدن انسان در ‏دنیا، بازگشت روح به بدن پس از برپایی قیامت، جدایی روح از بدن و انتقال آن به بدن ‏دیگری (تناسخ) و بازگشت حضرت مهدی (عج) و قیام او در قرآن نیز آیاتی از طرف خداوند ‏ذکر شده که مبین و ناظر به دو معنای نخست است ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل ‏صالحا، ای خدا ما، ما بینا و شنوا شدیم پس ما را برگردان تا کار نیکو دهیم (سجده 12) ‏وضونوا انهم خلقناکم عبثا و انکم الینا لا یرجعون و گمان کردند که به سوی ما برگردانده ‏نمی‌شود. (قصص/39) آنچه در این مطلب بدان پرداخته می‌شود بازگشت کسانی است ‏که مردند و قبل از برپایی قیامت دوباره به جهان بازگردانده می‌شوند این معنی تنها به ‏اعتقادات شیعیان پیرامون ظهور حضرت حجت (عج) اختصاص ندارد.
بلکه قبل از اسلام و ‏در کتب مقدس دیگر پیامبران الهی نیز آمده است گذشته از دلایل عقلی مبنی بر صحت ‏این اعتقاد، دلایل تاریخی ینز در این رابطه وجود دارد که به تعدادی از آنها خواهیم ‏پرداخت.‏رجعت در عهد عتیق (تورات)‏از جمله حکایاتی که در کتب مقدس عهد عتیق آمده داستان الیشع نبی است که در ‏کتاب او پادشاهان ذکر شده است و او یکی از پیامبران بنی اسرائیل است که کرامات و ‏معجزات فراوانی از او نقل شده و در دعای ام داود و مناظرات امام رضا (ع) علمای یهود و ‏مسیح از آن استدلال شده است.‏در عهد عتیق داستان زنده شدن طفلی به دست الیشع که در قرآن از او به عنوان السع ‏یاد شده است چنین نقل شده است:‏پس الیشع به خانه داخل شد دید که طفل مرده و بر بستر او خوابیده است چون داخل ‏شد در را بر هر دو بست و نزد خداوند دعا نمود و برآمده بر طفل دراز شد و دهان خود را ‏بر دهان وی و چشم خود را بر چشم او دست خود را بر دست او گذاشته و بر او خم شد ‏و گوشت سرگرم شد و طفل هفت مرتبه عطسه کرد پس چشمان خود باز کرد. (1)‏امام رضا در مناظره خود با یکی از علمای مسیحی که زنده کردن مردگان و شفای بیماران ‏را نشانه خدایی عیسی (ع) می‌دانست فرمود: الیسع هم از این کارها می‌کرد روی آب ‏راه می‌رفت، مرده زنده می‌کرد کور مادرزاد و پیسی را شفا می‌داد اما امتش وی خدا ‏نخواندند و هیچکس او را نپرستید. (2)‏این داستان که به زنده شدن پسری به دست ایلیا اشاره دارد: پسر آن زن که صاحب ‏خانه بود بیمار شد و مرض او چنان سخت شد که نفس در او باقی نماند مرد و به ایلیا ‏گفت: ای مرد خدا مرا با تو چه کار است؟ آیا نزد من آمدی تا گناه مرا به یاد آوری و پسر ‏مرا بکشی؟ او وی را گفت: پسرت را به من بده پس او را از آغوش وی گرفته بالای خانه ‏که در آن ساکن بود برد و او را بر بستر خود خوابانید و نزد خداوند استغاثه نمود گفت: ای ‏یهوه خدای من مسالت اینکه جان این پسر به وی برگردد و خداوند آواز ایلیا را اجابت نمود ‏و جان پسر وی برگشت که زنده شد. (3)‏در کتاب دانیال نبی باب دوازدهم مطالبی ذکر شده که مربوط به رجعت در آینده است و ‏برخی نویسندگان آن را به رجعت در زمان حضرت مهدی (عج) نسبت داده‌اند و آن اینکه در ‏آن زمان میکائیل امر عظیمی که برای پسرام قم توایستاده است برخواهد خاست و چنان ‏زمان تنگی خواهد شد که از زنانی که امتی به وجود آمده است تا امروز نبوده و در آن ‏زمان هر یک از قوم تو که در دفتر مکتوب یافت شود رستگار خواهد شد و بسیاری از آنان ‏که در خاک زمین خوابیده‌اند بیدار خواهند شد اما اینان برای حیات جاودانی و آن به جهت ‏خجالت و حقارت جاودانی (4)‏و این همان اعتقاد شیعه است که معتقدند: خداوند در روز ظهور حضرت مهدی (عج) ‏گروهی از مومنان خالص وعده‌ای از منافقان فاجر را در این دنیا با همان اندام و صورتی که ‏بودند پیش از قیامت زنده می‌کند تا به گروهی از آنان عزت و گروهی دیگر را ذلیل گرداند.‏رجعت در انجیلدر عهد جدید انجیل حکایتی درباره زنده شدن دختری به دست حضرت عیسی (ع) نقل ‏شده است: سرپرست عبادتگاه آن محل رسید و او (عیسی) را پرستش کرد و گفت: ‏دخترم همین الان فوت کرد ولی استدعا دارم بیایید و دستتان را روی او بگذارید تا زنده ‏شود پس عیسی و شاگردان به طرف خانه او راه افتادند ... وقتی عیسی به خانه ‏سرپرست کنیه رسید و یا گروه نوحه خان‌ها و مردم مضطرب روبرو شد، فرمود: همه‌تان ‏بیرون بروید این دختر نمرده خوابیده است.‏سرانجام وقتی همه بیرون رفتند عیسی در داخل اطاق رفت دست دختر را گرفت و دختر ‏صحیح و سالم از جا بلند شد. (5)‏یا داستان زنده شدن فرزند آن بیوه زن که دهی از فوت او در عزا و ماتم شد و حضرت ‏عیسی (ع) که دلش برای داغ دیده سوخته بود به امر پروردگار پسر را زنده کرد. (6) و یا ‏داستان زنده ردن ایلعازر که چهار روز از مرگش گذشته بود و او را به خاک سپرده بودند و ‏حضرت عیسی (ع) به خواهش مرتا خواهر ایلعارز او را به دنیا بازگرداند. (7)‏رجعت در قرآندر قرآن کریم به این اعتقاد شیعیان اشاره شده است از جمله آیاتی که مفسرین و علمای ‏قرآن شناس آنها را به امر رجعت مرتبط دانسته‌اند می‌توان از آیه 83 سوره نحل یاد که ‏خداوند در آن می‌فرماید: یوم نحشر من کل امه فوجا ممن یکذب بآیاتنا فهم یوزعون. به ‏خاطر آور روزی را که ما از هر امتی گروهی را از کسانی که ایات ما را تکذیب می‌کردند ‏محشور می‌کنیم و آنها را نگه می‌داریم تا به یکدیگر ملحق شوند. شیخ حر عاملی دراین ‏باره می‌نویسد: دلالت این آیه بر حقانیت رجعت به قدری صریح و روشن است که اگر ‏تفسیری هم از ائمه در این مورد نبود باز هم از آیه شریفه می‌توانستیم اثبات رجعت را ‏استفاده کنیم (8) علامه طباطبایی نیز این آیه را مبین اعتقاد به رجعت می‌داند و می‌گوید ‏چون در آیه از حشر گروهی از انسانها سخن به میان آمده است بنابراین مربوط به حشر ‏در قیامت نمی‌باشد. (9)‏آیه دیگری که مبین رجعت است آیه 55 سوره نور است: وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا ‏الصالحات لیستخلفهم فی‌الارض کما استخلف الذین من قبلهم. خدا به کسانی که از ‏شما ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که حتماً آنان را در این ‏سرزمین جانشین (خود) قرار دهد، همانگونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین ‏‏(خود) قرار داد و آن دینی را که بر ایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و ‏بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند (تا) مرا عبادت کند و چیزی را با من شریک نگردانند و هر ‏کس پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند. و یا آیاتی چون آیه 38 و 83 سوره نحل، ‏بقره آیه 214 و بسیاری دیگر که مبین رجعت و بازگشت بعضی از انسانها به دنیاست...باتشکر اوولدووز


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )