سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اولدوز


ساعت 1:2 عصر سه شنبه 88/9/17

سخنرانی شمارا در تاریخ 15 اذرخواندم.باید بگویم متاسفم بابت اینکه شما لباس مقدس روحانیت را بی ارزش وبی هویت و... کردید وشاید به مسخره گرفتید 

واقعا نمی فهمم ایا شمااز جان این لباس (وشاید لباس کار.یالباس فرم یالباس شهرت)چه میخواهید .میخواهم بدانم نه واقعا میخواهم بدونم ایا

سوادخودتان را در این حد میدانید که خودتان راهمردیف برخی بزرگان علم مثل عالمان بزرگی مثل ایت الله مصباح (حفظه الله)وامثالهم کنید وبه خاطر همین فکر کردید که لباس بپوشید شبیه تر میشید .که این تنها با متن سخنرانی 15 اذرتان کاملا منتفی است (به عنوان مثال مطالبی از امام علی (ع)گفتید که در هیچ تاریخ نمی توان یافت.اشکالات انرا خیلی هادادن وحتما خوندید وجای اطاله کلام نیست ...

شایدهم فکر میکنید به اندرجه از معنویت وروحانیت دست پیدا کردید که فکر کردید حیفه لباس کنارش نباشه ...که اینهم باعکسها ومطالبی(بادخترها ی ایتالیایی وایرانی و...) که  توخیلی جاها ترکوند.مگه نشنیدی که گفتند:(خمر تنهانیست سر مستی هوش   هر چه شهوانی است بندد چشم وگوش).شاید م یه کسی یه جای دنیا اونو حلال میدونه.بهر حال اینم منتفیه.

ایا فکر نمی کنید اینکار شما در کنار سید بودن شما باعث شده توی هر کوچه وبرزن اسم روحانی ولباس روحانی به مسخره کشیده بشه (مگه نشنیدی که میگن تکیه برجای بزرگان نتوان زد به گزاف   مگر اسباب بزرگی همه اماده شود).ادامه در نسخه بعد...


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:2 صبح سه شنبه 88/9/17

علل نامگذارى ماه هاى قمرى 
ابن عساکر در کتاب گرانسنگ ( تاریخ دمشق ) به نقل از ابوعمروبن علاء درباره علل نام گذارى ماه هاى قمرى گفته است : إ نّما سُمّى المحرّم لا ن القتال حرم فیه ، و صفر لا ن العرب کانت تنزل فیه بلادا یقال لها صفر، و شهرا ربیع کانوا یربعون فیها، و جمادیان کان یجمد فیها الماء، و رجب کانوا یرجبون فیه النّخل ، و شعبان شعب فیه القبائل ، و رمضان رمضت فیه الفصال من الحرّ، و شوّال شالت الا بل باءذنابها للضرب ، و ذوالقعدة قعدوا فیه عن القتال ، و ذوالحجّة کانوا یحجّون فیه ، فامّا اوّل السّنة فالمحرّم .(2)
یعنى : ماه محرم ، بدین جهت نامیده شده است که جنگ و درگیرى در آن حرام شده است ، و ماه صفر بدین لحاظ نامیده شده است که عرب ها در این ماه بر زمین هایى ، منزل مى گزیدند که به آن ها صفر گفته مى شد، و دو ماه ربیع (اوّل و ثانى ) بدین جهت نامیده شده اند که عرب ها در این دو ماه زندگى بهارى در پیش مى گرفتند، و دو ماه جمادى (اوّل و آخر) بدین جهت نامیده شده است که عرب ها در این ماه براى درختان خرما ستون هایى قرار مى دادند تا بر اثر زیادى محصول خرما، شاخه ها و درختان خرما نشکند، و شعبان از این جهت نامیده شده است که قبیله ها در آن از یکدیگر پراکنده و جدا مى شدند، و رمضان از این جهت نامیده شده است که در آن ، فصل هاى سال به شدت گرما مى رسند، و شوال بدین جهت نامیده شده است که شتر، دم خود را براى زدن بالا مى برد (کنایه از آمادگى عرب ها براى ضربه زدن به یکدیگر)، و ذى قعده به این سبب نامیده شده است که مردم در این ماه به خاطر حرمت جنگ و خون ریزى ، خانه نشین مى شوند، و ذى الحجّه بدین سبب نامیده شده است که عرب ها در این ماه ، به حجّ خانه خدا مى پرداختند. و اما نخستین ماه سال ، ماه محرم است .
صفر به معناى خالى نیز آمده است . ممکن است علت نامگذارى این ماه بدین جهت باشد که عرب ها پس از تحمل سه ماه حرام و خوددارى از قتل و غارت و خون ریزى ، با آغاز ماه صفر به جنگ و غارتگرى مى پرداختند و روستانشینان و ساکنان کم جمعیت بادیه ها از ترس هجوم غارتگران و جنایتکاران ، اسباب و اثاث خویش را جمع کرده و به جاهاى امن کوچ مى نمودند و روستاها و بادیه هاى خود را خالى مى کردند...باتشکراوولدووز


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:26 صبح یکشنبه 88/9/8

رجعت در آخرالزمان در کتب مقدس

 


گذشته از دلایل عقلی مبنی بر صحت اعتقاد شیعیان به رجعت در ‏آخرالزمان این مفهوم در کتب مقدس پیامبران قبل از اسلام عهد عتیق و عهد جدید نیز ‏بارها تکرار شده است.‏خبرگزاری شبستان: رجعت از جمله اعتقادات شیعه اثنی عشری است که بیشتر در ‏موضوعات مطروحه در مهدویت به کار برده می‌شود. و از مصدر ثلاثی مجرد از باب رجع به ‏معنی بازگشتن و برگشتن است. این کلمه در موضوعات مختلف و متفاوتی استخدام و به ‏کار رفته از جمله این موارد می توان از بازگشت روح به بدن مادی و زنده شدن انسان در ‏دنیا، بازگشت روح به بدن پس از برپایی قیامت، جدایی روح از بدن و انتقال آن به بدن ‏دیگری (تناسخ) و بازگشت حضرت مهدی (عج) و قیام او در قرآن نیز آیاتی از طرف خداوند ‏ذکر شده که مبین و ناظر به دو معنای نخست است ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل ‏صالحا، ای خدا ما، ما بینا و شنوا شدیم پس ما را برگردان تا کار نیکو دهیم (سجده 12) ‏وضونوا انهم خلقناکم عبثا و انکم الینا لا یرجعون و گمان کردند که به سوی ما برگردانده ‏نمی‌شود. (قصص/39) آنچه در این مطلب بدان پرداخته می‌شود بازگشت کسانی است ‏که مردند و قبل از برپایی قیامت دوباره به جهان بازگردانده می‌شوند این معنی تنها به ‏اعتقادات شیعیان پیرامون ظهور حضرت حجت (عج) اختصاص ندارد.
بلکه قبل از اسلام و ‏در کتب مقدس دیگر پیامبران الهی نیز آمده است گذشته از دلایل عقلی مبنی بر صحت ‏این اعتقاد، دلایل تاریخی ینز در این رابطه وجود دارد که به تعدادی از آنها خواهیم ‏پرداخت.‏رجعت در عهد عتیق (تورات)‏از جمله حکایاتی که در کتب مقدس عهد عتیق آمده داستان الیشع نبی است که در ‏کتاب او پادشاهان ذکر شده است و او یکی از پیامبران بنی اسرائیل است که کرامات و ‏معجزات فراوانی از او نقل شده و در دعای ام داود و مناظرات امام رضا (ع) علمای یهود و ‏مسیح از آن استدلال شده است.‏در عهد عتیق داستان زنده شدن طفلی به دست الیشع که در قرآن از او به عنوان السع ‏یاد شده است چنین نقل شده است:‏پس الیشع به خانه داخل شد دید که طفل مرده و بر بستر او خوابیده است چون داخل ‏شد در را بر هر دو بست و نزد خداوند دعا نمود و برآمده بر طفل دراز شد و دهان خود را ‏بر دهان وی و چشم خود را بر چشم او دست خود را بر دست او گذاشته و بر او خم شد ‏و گوشت سرگرم شد و طفل هفت مرتبه عطسه کرد پس چشمان خود باز کرد. (1)‏امام رضا در مناظره خود با یکی از علمای مسیحی که زنده کردن مردگان و شفای بیماران ‏را نشانه خدایی عیسی (ع) می‌دانست فرمود: الیسع هم از این کارها می‌کرد روی آب ‏راه می‌رفت، مرده زنده می‌کرد کور مادرزاد و پیسی را شفا می‌داد اما امتش وی خدا ‏نخواندند و هیچکس او را نپرستید. (2)‏این داستان که به زنده شدن پسری به دست ایلیا اشاره دارد: پسر آن زن که صاحب ‏خانه بود بیمار شد و مرض او چنان سخت شد که نفس در او باقی نماند مرد و به ایلیا ‏گفت: ای مرد خدا مرا با تو چه کار است؟ آیا نزد من آمدی تا گناه مرا به یاد آوری و پسر ‏مرا بکشی؟ او وی را گفت: پسرت را به من بده پس او را از آغوش وی گرفته بالای خانه ‏که در آن ساکن بود برد و او را بر بستر خود خوابانید و نزد خداوند استغاثه نمود گفت: ای ‏یهوه خدای من مسالت اینکه جان این پسر به وی برگردد و خداوند آواز ایلیا را اجابت نمود ‏و جان پسر وی برگشت که زنده شد. (3)‏در کتاب دانیال نبی باب دوازدهم مطالبی ذکر شده که مربوط به رجعت در آینده است و ‏برخی نویسندگان آن را به رجعت در زمان حضرت مهدی (عج) نسبت داده‌اند و آن اینکه در ‏آن زمان میکائیل امر عظیمی که برای پسرام قم توایستاده است برخواهد خاست و چنان ‏زمان تنگی خواهد شد که از زنانی که امتی به وجود آمده است تا امروز نبوده و در آن ‏زمان هر یک از قوم تو که در دفتر مکتوب یافت شود رستگار خواهد شد و بسیاری از آنان ‏که در خاک زمین خوابیده‌اند بیدار خواهند شد اما اینان برای حیات جاودانی و آن به جهت ‏خجالت و حقارت جاودانی (4)‏و این همان اعتقاد شیعه است که معتقدند: خداوند در روز ظهور حضرت مهدی (عج) ‏گروهی از مومنان خالص وعده‌ای از منافقان فاجر را در این دنیا با همان اندام و صورتی که ‏بودند پیش از قیامت زنده می‌کند تا به گروهی از آنان عزت و گروهی دیگر را ذلیل گرداند.‏رجعت در انجیلدر عهد جدید انجیل حکایتی درباره زنده شدن دختری به دست حضرت عیسی (ع) نقل ‏شده است: سرپرست عبادتگاه آن محل رسید و او (عیسی) را پرستش کرد و گفت: ‏دخترم همین الان فوت کرد ولی استدعا دارم بیایید و دستتان را روی او بگذارید تا زنده ‏شود پس عیسی و شاگردان به طرف خانه او راه افتادند ... وقتی عیسی به خانه ‏سرپرست کنیه رسید و یا گروه نوحه خان‌ها و مردم مضطرب روبرو شد، فرمود: همه‌تان ‏بیرون بروید این دختر نمرده خوابیده است.‏سرانجام وقتی همه بیرون رفتند عیسی در داخل اطاق رفت دست دختر را گرفت و دختر ‏صحیح و سالم از جا بلند شد. (5)‏یا داستان زنده شدن فرزند آن بیوه زن که دهی از فوت او در عزا و ماتم شد و حضرت ‏عیسی (ع) که دلش برای داغ دیده سوخته بود به امر پروردگار پسر را زنده کرد. (6) و یا ‏داستان زنده ردن ایلعازر که چهار روز از مرگش گذشته بود و او را به خاک سپرده بودند و ‏حضرت عیسی (ع) به خواهش مرتا خواهر ایلعارز او را به دنیا بازگرداند. (7)‏رجعت در قرآندر قرآن کریم به این اعتقاد شیعیان اشاره شده است از جمله آیاتی که مفسرین و علمای ‏قرآن شناس آنها را به امر رجعت مرتبط دانسته‌اند می‌توان از آیه 83 سوره نحل یاد که ‏خداوند در آن می‌فرماید: یوم نحشر من کل امه فوجا ممن یکذب بآیاتنا فهم یوزعون. به ‏خاطر آور روزی را که ما از هر امتی گروهی را از کسانی که ایات ما را تکذیب می‌کردند ‏محشور می‌کنیم و آنها را نگه می‌داریم تا به یکدیگر ملحق شوند. شیخ حر عاملی دراین ‏باره می‌نویسد: دلالت این آیه بر حقانیت رجعت به قدری صریح و روشن است که اگر ‏تفسیری هم از ائمه در این مورد نبود باز هم از آیه شریفه می‌توانستیم اثبات رجعت را ‏استفاده کنیم (8) علامه طباطبایی نیز این آیه را مبین اعتقاد به رجعت می‌داند و می‌گوید ‏چون در آیه از حشر گروهی از انسانها سخن به میان آمده است بنابراین مربوط به حشر ‏در قیامت نمی‌باشد. (9)‏آیه دیگری که مبین رجعت است آیه 55 سوره نور است: وعدالله الذین آمنوا منکم و عملوا ‏الصالحات لیستخلفهم فی‌الارض کما استخلف الذین من قبلهم. خدا به کسانی که از ‏شما ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند وعده داده است که حتماً آنان را در این ‏سرزمین جانشین (خود) قرار دهد، همانگونه که کسانی را که پیش از آنان بودند جانشین ‏‏(خود) قرار داد و آن دینی را که بر ایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و ‏بیمشان را به ایمنی مبدل گرداند (تا) مرا عبادت کند و چیزی را با من شریک نگردانند و هر ‏کس پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند. و یا آیاتی چون آیه 38 و 83 سوره نحل، ‏بقره آیه 214 و بسیاری دیگر که مبین رجعت و بازگشت بعضی از انسانها به دنیاست...باتشکر اوولدووز


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:35 صبح شنبه 88/8/30

اقبال لاهورى‏

دوران کودکى محمد اقبال لاهورى، شاعر، فیلسوف، متفکر و از بانیان کشور بزرگ پاکستان، دوران پرفراز و نشیب و بس آموزنده‏اى است.
او روز جمعه سوم ذى قعده سال 1294 هجرى قمرى مطابق با 9 نوامبر 1877 میلادى به هنگام اذان صبح در شهر سیالکوت در یک خانه کوچک یک طبقه‏اى، در اطاق کوچکى که فقط نور کم رنگ شمعى آن را روشن مى‏کرد، چشم به جهان گشود.
اقبال دو ساله بود که متوجه شدند چشم راستش ضعیف است، در آن زمان او آن قدر کودک بود، که نمى‏دانست و نمى‏فهمید چشمش سالم نیست، بدین جهت پزشکان تصمیم گرفتند از چشم او خون بگیرند.
زمانیکه وى دوران دانشجویى خود را مى‏گذرانید عینک مى‏زد، خود مى‏گفت:
چشم من در دو سالگى ضایع شد!
اقبال چهار سال و چهار ماه داشت که پدرش شیخ نور محمد او را به مکتب مولانا غلام حسن سپرد و او آموزش قرآن را در مکتب و مسجد مى‏آموخت، شبها درسهاى خود را در خانه کوچک و فقیرانه ایکه در اطاقهاى آن برقى وجود نداشت، در پرتو نور شمع مى‏خواند و به خاطر مى‏سپرد.
یک روز مولانا سید میر حسین به آموزشگاه رفت، وقتى اقبال کوچولو را مشغول درس خواندن دید، پیشانى گشاده و قیافه معصوم و موهاى خاکسترى این کودک او را سخت تحت تاثیر قرار داد و از استاد او خواست غیر از آموزشهاى دینى، آن کودک را با آموزش علوم جدید هم آشنا کند که با موافقت پدر اقبال استاد او را به آموختن ادبیات فارسى، اردو و عربى وادار نمود.
اقبال بسیار باهوش و زیرک بود و آموزش این دوره را تقریبا به مدت سه سال به پایان رسانید در عین حالى که با درآمد کمى که از مغازه پدر به دست مى‏آورد، زندگى ساده‏اى را سپرى مى‏کرد.
پدر اقبال مغازه کلاه و نقاب دوزى و چادردوزى داشت، اما وقتى خرج روزانه خود را در مى‏آورد، در مجالس علماء و دانشمندان شرکت مى‏کرد و همراه آنان به مناجات و عبادت خداوند مى‏پرداخت.
اضافه بر این کتابهاى: فتوحات مکیه و فصوص الحکم، محى الدین ابن عربى را مى‏خواند.
اقبال مى‏گوید: از سن چهارسالگى گوشهاى من با اسم و تعلیمات این کتابها آشنا شد و مدتها تدریس هر دو کتاب در خانه ما ادامه داشت، ولى در ابتداى کودکى همه این مسائل از قدرت فهم من بیشتر بود. با این وجود در این مجالس درس شرکت مى‏کردم، اما وقتى به زبان عربى آشنایى پیدا کردم، قدرت و فهم من اضافه شد و بر اثر پیشرفت در علم و تجربه شوق و شناخت من بیشتر گردید.
او در سال 1884 میلادى به پنجاب رفت و تحت تعلیم استادانى که اعتقاد و ایمان عمیقى داشتند و عاشق قرآن و حفظ آن بودند، آموزش زبان فارسى، عربى، ادبیات اردو، علم و حکمت را ادامه داد و در تهذیب نفس و فضائل اخلاقى داراى رتبه بلندى شد.
قبلا اشاره کردیم فضاى خانواده اقبال یک فضاى معنوى بود، پدر او هم هرگاه مى‏خواست فرزند خود را به عملى وادار سازد، یا از کار ناپسندى منع کند، از آیات قرآن و رفتار پیغمبر (ص) براى وى مى‏خواند وقتى هم اقبال از زبان پدر آیه‏اى از قرآن یا حدیثى را مى‏شنید، بدون کوچکترین ناراحتى آن را مى‏پذیرفت و آرامش خاطر مى‏یافت.
بدین جهت اقبال هشت نه ساله خود هر روز صبح تلاوت قرآن مى‏کرد، پدر هم وقتى او را در این حال مى‏دید مى‏گفت:
وقتى فرصت پیدا کردم به تو یک مطلب مهمى را خواهم گفت.
مطلب مهمى را که پدر به اقبال کوچک گفت، این بود:
پسرم! وقتى قرآن تلاوت مى‏کنى، فکر تو این باشد که قرآن بر تو نازل شده است، یعنى خدا خودش با تو سخن مى‏گوید. یک وقت دیگر هم پدرش به او گفته بود: آن زحمتى که براى آموزش تو کشیدم باید پاداش آن را بگیرم. پاداش من اینست که به اسلام خدمت کنى.
اقبال مى‏گوید: من خواسته پدرم را پیوسته در نظر داشتم، آن را در اشعار خود هم مى‏آوردم، شهرت شاعرى من هم گسترش مى‏یافت، من براى نوجوانان سرود اسلامى مى‏نگاشتم و آنان با شوق و ذوق این اشعار را مى‏خواندند و حفظ مى‏کردند. وقتى هم پدرم در بستر بیمارى بود براى دیدنش رفتم و از او پرسیدم:
پدرجان! آیا به آن پیمانى را که براى خدمت به اسلام با تو بسته بودم، وفا کرده‏ام؟
پدر در حالى که در بستر مرگ قرار داشت، گواهى داد که پاداش زحمات او را داده‏ام.
اقبال در رشته فلسفه دانشگاه لاهور ثبت نام کرد و از درس سر توماس آرنلد بهره‏مند گردید. و دوره فوق لیسانس را در سال 1899 در رشته فلسفه با احراز رتبه اول در دانشگاه پنجاب به پایان برد و پس از اتمام تحصیلات در آن دانشگاه، در رشته‏هاى تاریخ و فلسفه و علوم، به استادى برگزیده شد.
او مدت دوازده سال در دانشگاه لاهور در رشته تاریخ و اقتصاد و فلسفه تدریس مى‏کرد، در هفته هیجده ساعت تدریس داشت و کتابهاى زیر را هم تالیف و ترجمه نمود:
1 - نظریه توحید مطلق، نوشته شیخ عبدالکریم جبلى، ترجمه به زبان انگلیسى.
2 - ترجمه و تلخیص کتاب پولتیکان آکانومى از واکر به زبان اردو.
3 - ترجمه و تلخیص کتاب ارلى پلانتیجنس اثر استبس به زبان اردو.
4 - علم الاقتصاد، به زبان اردو.
اقبال در سال 1905 به تشویق پرفسور سر توماس آرنلد به انگلستان مسافرت کرد و در دانشگاه کمبریج به فراگرفتن فلسفه مشغول شد و رساله دکتراى خود را به نام سیر فلسفه در ایران به زبان انگلیسى تهیه کرد.
در سال 1908 از دانشگاه مونیخ براى نوشتن آن رساله، درجه دکتراى فلسفه دریافت کرد و همان سال به کشور خود بازگشت.
محمد اقبال چندین سال رئیس دانشکده مطالعات شرقى و مدیر گروه آموزشى فلسفه در دانشگاه پنجاب بود، در عین حال به کار وکالت دادگسترى مى‏پرداخت. اما محیط نابسامان زندگى، اختلافها و کشمکشها و همچنین علاقه به آزادى او را به شرکت در کارهاى سیاسى کشانید، در سال 1928 به عضویت مجلس قانونگذارى پنجاب انتخاب شد، و در سال 1932 در کنفرانسى که در لندن براى بنیان گذارى قانون اساسى شبه قاره هند و پاکستان ترتیب داده شده بود شرکت نمود.
او در نویسندگى و شاعرى استعداد فوق العاده‏اى داشت و آثار منظومش به زبانهاى فارسى و اردو، آثار جاویدان و کم نظیرى است. زیرا وى روى اعتماد به نفس و بازگشت به هویت اسلامى همه مسلمانان جهان تاکید فراوان داشت.
آثار منظوم علامه محمد اقبال، به فارسى عبارتند از:
1 - اسرار خودى 2 - رموز بیخودى 3 - پیام شرق 4 - زبور عجم 5 - جاویدنامه 6 - مسافر 7 - چه باید کرد؟
آثار او به زبان اردو عبارت است از:
1 - بانگ درا 2 - خضر راه 3 - طلوع اسلام 4 - بال جبرئیل 5 - ضرب کلیم 6 - شکوه 7 - جواب شکوه 8 - سیر فلک 9 - ارمغان حجاز به فارسى و اردو.
کتاب عمیق و فلسفى دیگر علامه اقبال احیاى فکر دینى در اسلام است، که در سال 1930 در لاهور به چاپ رسیده و در سال 1336 هجرى شمسى توسط دکتر احمد آرام، به فارسى ترجمه شده است.
اقبال مدتى را هم در آلمان به سر برد و در سال 1923 کتاب پیام شرق را در جواب کتاى دیوان غربى گوته شاعر آلمانى سروده است. اگر چه علامه محمد اقبال لاهورى به ایران نیامده بود، اما اشعار و دیوان ارزشمند او که در ایران هم به چاپ رسیده، از فصاحت و بلاغت و مفاهیم بلند اسلامى برخوردار است.
اقبال در سال 1933 از افغانستان دیدن کرد و مزار حکیم سنائى را زیارت نمود، چهارم دسامبر 1933 از دانشگاه پنجاب درجه دکتراى افتخارى گرفت. اما در سال 1934 به گلودرد مبتلا شد، در سال 1938 به تنگى نفس و ضعف قلب دچار گردید و سرانجام این دانشمند بزرگ، که به راستى احیاگر سترک فکر دینى در مشرق زمین بود، بیست و یکم آوریل 1938، مطابق با ساعت پنج صبح پنجشنبه بیستم ماه صفر 1357 هجرى قمرى، در 61 سالگى با عزت و سربلندى درخشانى، در پاکستان چشم از جهان فروبست...

¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:16 صبح سه شنبه 88/8/26

روش‌ های خلاصه(چکیده )نویسی:
            چکیده‌نویسی به معنای تشخیص جوهره‌ی یک متن و ارایه‌ی آن به صورت مختصر همراه با صحت و وضوع کافی، در چند مرحله  انجام می‌گیرد. بنابه تجربه و مهارت چکیده‌نویس می‌توان برخی از این مراحل را درهم ادغام و یا هم زمان انجام داد.
 
مرحله اول ـ آشنایی کامل با مدرک
            در قدم اول برای چکیده‌نویسی، لازم است که چکیده‌نویس با دقت در صورت لزوم بیش از یک بار متن یا نوشته مورد نظر را بخواند تا از اهداف نویسنده و نتیجه‌گیری‌های او مطلع شود. چکیده‌نویس کار آزموده ممکن است همه‌ی متن را کلمه به کلمه نخواند، بلکه یک نگاه اجمالی به بخش‌های مهم برای او کفایت کند.
 
مرحله دوم ـ تفکیک مطالب اصلی و لازم از غیر آن‌ها
            هنگام مطالعه می‌بایست مطالب اصلی ولازم از فرعی وزاید مشخص شود و محورهای اصلی بحث، ساختار و چارچوب آن استخراج شود.
 
الف: محورها و مطالب اصلی عبارت‌اند از:
1-    عنوان مقاله یا پژوهش؛
2-    موضوع مقاله یا پژوهش ـ اولین جمله‌ی چکیده‌ باید اصل موضوع مقاله رابیان کند؛
3-    ضرورت پرداختن به مسئله؛
4-    اهداف مقاله؛
5-    روش‌ها؛
6-    نتایج، یافته‌ها و دست آوردها؛
7-    نظریه‌های جدید و نوآوری‌ها مانند اصطلاحات تازه، تئوری‌ها و پیش فرض‌های جدید؛
8-    تأکیدات،‌الویت‌ها، نظم و چینش نویسنده؛
9-    کاربردها؛
  10- تعیین اصطلاحات و واژه‌های کلیدی  برای انضمام به چکیده1؛
11- ارقام و آمار مهم.
 
ب  ـ مطالب فرعی، حاشیه‌ای و غیر مهم عبارت‌اند از:
1-      مقدمه‌ها و زمینه چینی‌های ورود به بحث اصلی؛
2-      شرح و توصیف‌های روشن کننده‌ی مساله اصلی؛
3-      تاریخچه بحث؛
4-      نقل تفصیلی اقوال؛
5-      آوردن نمونه‌های تاریخی و شاهد مثال‌ها؛
6-      استدلال؛
7-      درج مطالب حاشیه‌ای و بی‌ارتباط با موضوع؛
8-      آوردن مطالب روشن و بدیهی و در سطح اطلاعات عمومی چون فرآیندها، نتایج و قضایای روشن و بدیهی
9-      مطالب تکراری؛
10-   عبارات و جملات مترادف و هم مضمون؛
11-    جملات  معترضه و اشارات تفسیری که آوردن آن‌ها ملال‌آور است.
 
مرحله سوم ـ یادداشت برداری
            در این مرحله مطالب و موارد غیر اصلی قلم گرفته می‌شوند و مطالب اصلی و مهم مدارک استخراج می‌شوند. این مرحله هم چون مرحله قبل می‌تواند هم زمان با مرحله اول انجام گیرد. در این مرحله تا آن‌جا که ممکن است باید مطالب متن اصلی آورده شود، نه درباره‌ی آن‌ها مطلبی نوشته شود
 
مرحله چهارم ـ تهیه‌ی پیش‌نویس چکیده
            تهیة پیش‌نویس خام چکیده با استفاده از یادداشت‌های نوشته شده، چهارمین مرحله از فرایند چکیده‌نویسی است. در این مرحله لازم است از انتقال کلمات زاید و عبارات طولانی از مدارک به چکیده‌ خودداری شود.
 
مرحله پنجم ـ‌کنترل، ویرایش و اصلاح‌ پیش نویس
            در این بخش ضروری است که چکیده‌ی پیش‌نویس از نظر نقطه‌گذاری، املای درست کلمات، ضبط صحیح مطالب، حذف مطالب غیر اصلی، رعایت اختصار  کنترل شود و پس از آن ویرایش نهایی و آخرین اصلاحات انجام گیرد.
 
مرحله ششم ـ نگارش چکیده
            در این مرحله آخرین گام در تهیه چکیده برداشته می‌شود و چکیده با نظمی مناسب نوشته می‌شود. و این تنظیم نهایی است که ملاک حروف ‌نگاری و اصلاحات نشر وچاپ قرار می‌گیرد.  سوابق مراحل قبل تا پایان چاپ و نشر نگهداری می‌شود.
 
اصول و دستورات کلی:
نگارش چکیده‌ای صحیح، دقیق و مفید در گرو رعایت اصول ذیل است:
1ـ پاسخ دهی به خواست مخاطبان: چکیده‌ باید با توجه نیاز همه‌ی مخاطبان آن تهیه شود، بدون تمایل به گروهی خاص.
2ـ وضوح و روشنی چکیده: باید بازتابی از مدرک اصلی باشد و تصویری روشن و گویا از متن ارایه دهد (بنا به نوع چکیده‌ها مقدار وضوح آن‌ها تفاوت دارد)
3ـ کوتاه نویسی: چکیده همواره از متن اصلی کوتاه‌تر است و بهتر آن است که یک پاراگراف باشد. نباید برای بیان مفاهیم واضح، واژه‌های اضافی به کار برده شود؛ بنابراین از بکارگیری بیش از حد مترادف‌ها و آوردن صفات متعدد و طولانی خودداری شود.
4ـ گزیده نویسی: زبده‌ترین مطالب باید از متن اصلی استخراج و در قالب کوتاه‌ترین جملات عرضه شود
5ـ آوردن نکات مهم: پرداختن به جوهر‌ه‌ی اصلی متن و پرهیز از ورود به مباحث حاشیه‌ای و جزئیات یک اصل مسلم در چکیده‌نویسی است
6ـ ساده و روان نویسی: از زبان رایج استفاده گردد و از آوردن عبارت‌ها و جمله‌های نامصطلح پرهیز شود. سلامت و روانی را نباید فدای اختصار کرد؛ بنابراین از به کارگیری کلمات و عبارت‌های گنگ، دو پهلو، مبهم و غامض خود داری شود.
7ـ امانت داری: هدف و پیام اصلی نویسنده باید کامل و صحیح منتقل شود و نباید مورد تحریف یا تغییر قرار گیرد. هر چند حفظ عبارات متن اصلی جز در مواردی که روی آن‌ها عنایت و تاکید خاصی است الزامی نیست؛ اما در صورت امکان بهتر است چکیده نویسی با حفظ عبارات متن اصلی انجام گیرد.
8ـ انسجام و هماهنگی: جملات باید پیوسته، منسجم و با چینشی منطقی به دنبال هم بیایند و نباید منفصل، گسیخته و از هم جدا باشند.
9ـ پرهیز از تکرار: باید از تکرار و ارایه‌ی یک مطلب از دو راه (تفنن در نگارش) پرهیز شود.
10ـ گزارشی بودن: افکار وعقاید شخصی نباید در چکیده دخالت داده شوند. چکیده نویس باید از تغییر معنای اصلی متن، تفسیر و ارایه نظر و انتقاد از آن خود داری کند و تنها آن چه را که در متن اصلی است، گزارش دهد.
11ـ پرهیز از حدسیات: چکیده‌نویس باید تاکیدات، اولویت‌ها و زبان نویسنده را منعکس کند و در این مسیر لازم است از آوردن حدسیات پرهیز و تنها به حقایق و مسلمات بر گرفته از متن بسنده نماید.
12ـ رعایت نکات ویرایشی و دستوری:
در یک چکیده رعایت نکات دستوری و ویرایشی و نیز هماهنگی و یک نواختی زمان افعال (گذشته یا حال بودن) الزامی است.
بهتر است نتایج و یافته‌ها با زبان حال بیان شوند.
13ـ کامل بودن جملات: جملات باید کامل باشند و افعال، حروف اضافه و حروف تعریف نباید حذف شوند بنابراین از آوردن عبارت‌های تلگرافی و بریده بریده پرهیز شود.
14ـ خبری بودن جملات: از بکار بردن جمله‌های سؤالی و جمله‌هایی که بیش‌تر بیان کننده‌ی شک و تردید، تعجب، حدس و تخمین باشند خودداری شود. بنابراین آوردن علامت سوال (؟)‌و علامت تعجب (!) موردی ندارد.
15ـ رعایت سبک نویسنده: لازم نیست سبک نگارش متن اصلی در چکیده نویسی حفظ شود؛ زیرا چکیده  نویسی‌ کاری فنی و علمی است نه کاری ادبی. با این حال بهتر است سبک و چینش مطالب در چکیده، آینه‌ای از سبک و نظم نویسنده باشد. مگر در مواردی که برای تغییر و اصلاح
دلیل قانع کننده‌ای وجود داشته باشد.
16ـ مآخذ‌شناسی: ‌در مواردی که چکیده جدای از متن اصلی عرضه می‌شود، لازم است اطلاعات کتاب شناختی به طور کامل آورده شوند.
 
انواع چکیده‌ها:
1ـ چکیده‌ی تمام نما«
Informative Abstract»
این نوع چکیده آیینه‌ای تمام نما و روشن از فشرده‌ی تمامی بحث‌های اساسی و یافته‌های مدرک اصلی است و تا آن جا که ممکن است کمیت و کیفیت اطلاعات موجود در یک مدرک را با جمله‌های خبری ارایه می‌دهد. این نوع چکیده در مواردی که رئوس مطالب و اطلاعات سطحی از مدرک مورد نیاز باشد، به عنوان جانشین مدرک ایفای نقش می‌کند. پوشیده نیست که چکیده‌ی تمام نما طولانی‌تر از سایر چکیده‌ها است. گزارش‌های کوتاه و مقالات مجله، چکیده‌هایی در حد «100» تا «250» کلمه را طلب می‌کنند؛ ولی برای گزارش‌های مفصل و رساله‌ها تا «500» کلمه  مناسب‌تر است. طول چکیده‌ باید با حجم اطلاعات مدرک متناسب باشد، بنابراین نمی‌توان طول معینی را برای چکیده تمام نما در نظر گرفت.
چکیده تمام نما کامل‌ترین نوع  چکیده و از نظر تهیه مشکل‌تر و هزینه‌برتر است.
2ـ چکیده‌ی راهنما«
Indicative Abstract»
چکیده‌ی راهنما در بردارنده‌ی تمامی مباحث اساسی و یافته‌های مدرک اصلی نیست، بلکه مطالب کلی و اساسی مدرک را ارایه می‌کند. این چکیده بیش‌تر برای نشان دادن مقالات، کتاب‌ها، خلاصه‌مذاکرات کنفرانس‌‌ها، مقاله نامه‌ها و کتاب‌شناسی‌ها به کار می‌رود. در چکیده راهنما کوشش نمی‌شود که یک گزارش واقعی از محتوای مقاله آن چنان که در چکیده‌ی تمام نما است، ارایه شود. در چکیده راهنما، عبارت «پرداخته شده است»‌، «بررسی شده است» و « بحث شده است» فراوان به چشم می‌خورد. چکیده‌ی راهنما ـ بر خلافت تمام نما‌ـ‌نمی تواند جانشین واقعی برای اصل مدرک باشد زیرا شیوه‌‌ی کار در آن سطحی‌تر از چکیده‌ تمام نما است و ارزش آن کم‌تر از چکیده‌ تمام‌نما است. به سبب سریع‌تر، آسان‌تر و کم هزینه‌تر بودن تهیه  این نوع چکیده معمول‌ترین نوع چکیده،‌چکیده راهنما است و غالباً وقتی از چکیده به طور مطلق یاد می‌شود، منظور همان چکیده راهنما است. جمله‌های این نوع چکیده، توصیفی‌اند و طول آن به طور متوسط «75» تا    «150» کلمه است.
3ـ چکیده‌ی «تمام‌نما ـ راهنما» «
Indicative- Informative Abstract»
این نوع چکیده، مناسب‌تر از چکیده‌ی تمام نما و چکیده‌ی راهنمای  محض است. قسمت‌هایی از این چکیده به سبک تمام‌نما نوشته می‌شود در حالی که از بخش‌های دیگر آن که اهمیت کم‌تری دارند، چکیده‌ی راهنما تهیه می‌شود. با این سبک می‌توان حداکثر اطلاعات را در حداقل حجم انتقال داد.
 باتشکر اوولدوز...


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

<   <<   6   7   8   9   10      >