سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اولدوز


ساعت 8:48 صبح چهارشنبه 88/10/9


در عصر علامه مجاهد، دانشمندان و مجتهدان دینى هر یک به روشى به مقابله با نظام طاغوت برآمدند و هر یک با ایجاد نهضتها و حرکتها اصلاحى به مقابله با تجاوز و استعمار برخاستند و در احیاى ارزشهاى اسلامى پافشارى کردند.
نواب صفوى از شاگردان مخلص مکتب غدیر علامه امینى شد و به مبارزه علیه طاغوت پرداخت . روش علامه نستوه از گونه اى دیگر بود.. وى معتقد بود که باید کارى ریشه اى انجام داد.
علامه امینى ، با مطرح نمودن ولایت و امامت و بحثهاى عمیق علمى و کاوشگرانه پیرامون آن از نخستین متفکران اسلامى بود که به ولایت فقیه در عصر غیبت رسید و بحث و درس اختصاصى پیرامون آن را امرى لازم و ضرورى دانست . ایشان حکومت را از آن ولى فقیه به حساب آورد و گفت :
(دیگران غاصبند و این مقام حق مسلم آن فریادگر است .)
در جاى دیگر به صراحت هر چه تمامتر ندا برداشت :
(الامام الخمینى ذخیرة الله للشیعة ) امام خمینى ذخیره خدا براى جهان تشیع است . چه او از طلوع فجر صادق خبر داشت و رسالتى که بر دوش مجدد قرن نهاده شده بود. از این رو علامه شاگردى تربیت کرد چونان نواب صفوى تا حکومت علوى را فریاد زند و با یاران خویش پایه هاى حکومت غاصبان را به لرزه درآورد...

¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:46 صبح چهارشنبه 88/10/9

حضرت آیت الله امینى زمانى همت به تالیف (الغدیر) گماشت و خواست خاطره سال دهم هجرت و واقعه غدیر را زنده کند که وهابیت ریشه گرفته و درصدد نابودى تمام آثار و بقایاى ائمه (علیهم السلام ) بود. وهابیها که خود ویران ساختن گنبد و بارگاه ائمه اطهار و پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) را واجب مى دانستند، همه طوایف مسلمانان را کافر مى شمردند و متهم به شرک و الحاد مى نمودند و کشتن آنان را روا مى دانستند.
علامه امینى به عنوان یک اسلام شناس ، یک مصلح و فیلسوف اجتماعى پا به میدان نهاد تا با احیاى (غدیر) مدینه فاضله اسلامى را به امت اسلامى عرضه دارد. رسالت امینى ، احیاى اندیشه هاى ناب اسلامى بود و ایشان نسبت به تهاجم گسترده غرب به اسلام نیز توجه داشت ، تهاجمى که در ترکیه با به قدرت رسیدن آتاترک و در ایران با به قدرت رسیدن رضاخان در حال توسعه بود. علامه امینى با تالیف (الغدیر) خاطرات عصر نبوى را تجدید مى کند، عصرى که سرورى از آن امت قرآنى است و رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) رهبرى آن را بر عهده دارد و بعد از خود على ابن ابیطالب (علیه السلام ) را به عنوان وصى و جانشین معرفى کرده است .
امینى احیاگر سنت نبوى ، با الغدیر جلوه هاى شوکت و عظمت امت اسلامى را در خاطره ها زنده مى دارد و اصل اصیل و محور حکومت قرآنى ، جریان غدیر خم را یادآور مى شود.
امینى در عصرى زندگى مى کند که شکست دولت عثمانى روى داده است ، شکستى که اگر اصل (غدیر) و رهبرى امت آن گونه که پیامبر اسلام و قرآن کریم فرموده بودند، اجرا مى شد، روى نمى داد و انگلیس را جرات آن نبود که عراق را جزء مستعمرات خویش درآورد.(1917 م )
علامه امینى در عصر افول قدرت عثمانى و جایگزینى استعمار غرب به تالیف (الغدیر) پرداخت تا با یاد غدیر دریایى خروشان و مواج از امت اسلامى فراهم آورد و سد استعمار و استبداد را فرو ریزد.
داستان بزرگ و مهم غدیر خم داستان ولایت کبرى ، داستان آراستن و کامل ساختن دین است و اتمام نعمات و خشنودى پروردگار است .
علامه نستوه در پى اسناد حدیث غدیر، 24 کتاب تاریخى و 27 محدث و 14 مفسر قرآن و 7 متکلم اسلامى را مى یابد که به نقل حدیث نبوى پرداخته اند. آنگاه راویان حدیث غدیر از صحابه پیامبر (صلى الله علیه و آله و سلم ) را به ترتیب حروف الفبا ذکر مى کند. وى 110 تن از اصحاب را نام مى برد که حدیث غدیر را روایت کرده اند و به نام 84 تابعى اشاره مى کند؛ سپس طبقات راویان حدیث غدیر از علما را بر مى شمارد. از علماى قرن دوم هجرى تا قرن چهاردهم 360 تن را ذکر مى کند که به نقل حدیث شریف غدیر موفق شده اند.
علامه مجاهد براى یافتن مدارک معتبر بارها به اقصى نقاط جهان مسافرت مى کند. از آن جمله سفرى به هند مى کند و با سید سعید العلماء موسوى فرزند شمس العلماء سید ناصر حسین نواده میر حامد حسین صاحب عبقات الانوار ملاقات مى نماید.
علامه مصلح با جمع آورى اجتماعات پیشوایان شیعه و گواهى بزرگان صحابه و شعراى حماسه سراى عصر توحید و سخنان راه پویان خستگى ناپذیر، تمامى زمینه هاى شک و تردید را از بین مى برد و معلوم مى دارد که حدیث غدیر جز از ذات پاک و بى آلایش حضرت رسول اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) صادر نشده است .
سال 1364 هجرى قمرى (1324 هجرى شمسى ) چاپ اول کتاب در نجف آغاز مى شود و تا نه جلد آن به طبع مى رسد و در سراسر ممالک اسلامى و غیر آن منتشر مى شود. با پذیرش الغدیر در جهان اسلام ، واقعه غدیر به عنوان محور حرکت اسلامى و بنیان حکومت دینى و مذهبى اسلام قرار مى گیرد.

باتشکراوولدووز 


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:15 صبح سه شنبه 88/10/8

بذر فتنه در زمان عمر ریخته شد.

او را میتوان بنوعی باسیاست و به نوعی بی سیاست و کج خلق وجاهل فرض کرد اما هرچه که بود او کسی است که درقالب دین و مذهب ضربه سختی باسلام وارد کرد که تبعات انرا میتوان چند سال بعد در زمان علی(ع) که مردم باصطلاح با وفای ان حضرت با کوچکترین عمل حضرت بر خلاف اعتقادات عمر صدای واعمرای انها بلند میشد  که نشان از جهل ونادانی و نبود شناخت انها میداد. عمر در طول خلافت ده سال و عندی خود بسیاری از قوانین وشرعیات پیامبر را به اسم تفقه و اجتهاد عوض کرد (مثل تغیر اذان .تغییر سبک نماز و...) که همه اینها با موضع گیری امام علی (ع) همراه بود او بعداز کشته شدن یزید ابن ابوسفیان برای انکه دل ابوسفیان را ارام کند حکومت شامات را به پسر دیگر ابوسفیان یعنی معاویه سپرد وتا اخر عمر از او هیچ باز خواستی هم نکرد. اودر اواخر عمرش ضربه بسیار سخت دیگر ی بر پیکره اسلا م وارد ساخت که  با تشکیل شورای شش نفره  صورت پذیرفت .او با زیرکی خاصی شورایی تشکیل داد که بنفع عثمان تمام شود... با امدن عثمان به عرصه خلافت و قدرت همانطوری که خود عمر هم بارها گفته بود او تمام اقوام خود را بر سر کار اورد -دقیقا مثل برخی از مسیولین ما- با بخلا فت رسیدن هم قبیله معاویه قدرت معاویه چند برابر شد ...

بعداز اینکه حضرت امیر المومنین بحکومت رسید برای انکه امت اسلامی را از اینهمه انحراف جداسازد یک سری اقدامات انجام داد از قبیل اینکه برخی از صاحب منصبان را مثل اشعث ابن قیس و معاویه و... را از کار برکنار نمود. همین امر باعث شد معاویه که خودش بنوعی در قتل عثمان دخیل بود بالای منبر رود و تا جایی که امکان دارد مردم شام را علیه حضرت بشوراند وتقریبا از این وقت تا حدود بیست و عندی سال بعد در پی توطیه وجعل حدیث علیه خاندان نبوت برامد ومردم جاهل هم انرا براحتی میپذیرفتند

اینها همه مقدمه ای بود برانکه ریشه فتنه ودو دستگی در اسلام تا حدودی دانسته شود

حال باید دید عمر وابوبکر زمان ما چه کسانی هستند که میخواهند در نقاب دینداری ومذهب ودر لباس روحانیت وپیامبر ریشه دین را بکنند یا انرا به انحراف بکشند  باید گفت اگر مردم در زمان امامان معصوم (ع) انها راباایمان میشناختند و امامت انها را مادی  ودنیوی و برای نیل باهداف مادی نمی دیدند ودر یک کلام ولایت انها را با جان ودل میپذیرفتند وبانها اعتقاد راسخ داشتند شاید الا ن ما اینهمه کج فهمی ها وجهالت را در جامعه شاهد نبودیم در واقع تاریخ سرشار است از نفهمی های یک عده احمق که فکر میکردند درست فکر میکنند ودر جهل مرکب خودشان فرو رفته بودن وتا اخر هم نفهمیدن طبق ایه شریفه که میفرماید _(منافقین بدتر از کفارند) جامعه امروز ما پر است از عمر ها وابوبکر ها که میخواهند در قالب دین زدایی وشاید هم دلسوزی های نا بخردانه مسیر انقلاب واسلام را که طی سالها رنج وعذاب وخون شهدا بدست امده با جهالت خودشان بکام نیستی وتباهی بکشانند  

راه حل نجات جامعه امروز برای نیوفتادن به گودال نیستی  فقط وفقط  ولایت مطلقه فقیه است ومسلما تا وقت یه این ریسمان چنگ بزنیم از مسیر حق وحقیقت   دور نخواهیم افتاد....

 

 


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:5 صبح دوشنبه 88/10/7

حدیث  عشق
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
هنگام ولادت حسین در شب جمعه ، جهت بزرگداشت او، خداوند متعال دستور داد تا فرشتگان ماءمور جهنم آتش آنرا بر اهل جهنم خاموش ‍ کنند و فرشتگان بهشتى بهشت را بیارایند و حورالعین خود را زینت داده و به دیدار هم روند و دیگر فرشتگان تسبیح و حمد و سپاس خداى را در صف هاى بهم پیوسته بپا دارند و جبرییل جهت تهنیت و شادباش گفتن به محضر پیامبر اکرم در هزار گروه که هر گروهى یک میلیون فرشته است ، فرود آید و به محمد صلى الله علیه و آله و سلم بگوید:
من او را حسین نام نهادم . او را شرورترین شخص زمان او، که سوار بر بدترین چهارپاست به قتل مى رساند؛ واى بر قاتل حسین و پیشواى او که دستور قتل را صادر نمود؛ من از کشنده حسین بیزار و او نیز از من بیزار است ؛ زیرا در روز قیامت جرمى بالاتر از قتل حسین نیست که با مشرکان در آتش جهنم خواهد شد؛ آتش دوزخ به قاتل حسین مشتاق تر از بهشت به بهشتیان است .
جبرییل را هنگام هبوط، یکى از فرشتگان الهى دید و پرسید:
امشب چه شده ؟ آیا قیامت اهل دنیا به پا شده است ؟
جبرییل فرمود:
براى محمد فرزندى به دنیا آمده که خداوند متعال مرا جهت اظهار تهنیت به محضرش ، فرستاد.
آن فرشته گفت :
اى جبرییل ! قسم به آفریننده مان ، وقتى به حضور محمد شرفیاب شدى ، اسلام مرا به او برسان و از قول من به او بگو که بحق کودک نو رسیده ات ، از پروردگارت بخواه تا از من خشنود شده و بالها و مقام و منزلت مرا در بین فرشتگان به من باز گرداند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم که ضمن دریافت تهنیت و تحیت الهى از جبرییل ، از شهادت حسین علیه السلام آگاهى یافته بود، فرمود:
قاتل حسین از امت من نیست ؛ و من و خداوند متعال از ایشان بیزار هستیم .
و به دنبال این ، حضرت نزد فاطمه زهراء علیها السلام آمد و خبر شهادت ریحانه خود را به دخت گرانقدرش داد و زهراء علیها السلام اشک ریخت و فرمود:
اى کاش او را به دنیا نیاورده بودم .)
در اینحال رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
امامان بعد از حسین ، از وى آفریده خواهند شد.
حضرت نام یک یک ایشان را تا امام زمان ، مهدى عج الله تالى فرجه الشریف ، اظهار فرمود و گفت :
عیسى بن مریم پشت سر او نماز خواهد خواند.
در این لحظه ، فاطمه علیها السلام را آرامش فرا گرفت و سپس جبرییل تقاضا و درخواست آن فرشته را بیان فرمود و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم حسین را به آغوش گرفت و به آسمان اشاره کرد و فرمود:
بارالها! به حق این مولود بر تو بلکه به حق تو بر این مولود و بر جدش ، محمد، و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب ، اگر حسین ، فرزند على و فاطمه ، را نزد تو قدر و منزلتى است ، از درداییل خشنود شود و بال ها و مقام و منزلتش را براى او برگردان .

روایت گهواره :
خداوند متعال ولایت امیر المؤ منین على علیه السلام را براى فرشتگان اظهار نمود و همه ملائکه جز فطرس آنرا پذیرفتند و از اینرو خداوند متعال بال او را شکست . هنگام ولادت امام حسین علیه السلام ، وقتى جبرییل جهت عرض تهنیت و شادباش به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مى آمد، فطرس به او گفت :
مرا نزد محمد ببر و حاجت مرا به او بگو تا برایم دعا کند.
وقتى جبرییل براى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم حاجت فطرس را اظهار نمود، حضرت ، ولایت على علیه السلام را به او عرضه کرد و بعد از پذیرفتن او، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
شاءنک بالمهد فتمسح به و تمرغ فیه .
بر تو یاد آن گهواره ؛ خود را به آن بچسبان و او را در بر گیر.
فطرس خود را در حالیکه رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم براى او دعا مى کرد، به گهواره چسباند و خداوند متعال توبه اش را پذیرفت و بعد از بهبودیش به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گفت :
در قبال این لطف و مرحمت ، زیارت و سلام و درود هر کسى را براى امام حسین علیه السلام ، به وى ابلاغ مى کنم )
الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا .)
حسن و حسین در همه احوال امام و پیشوایند؛ چه بایستند و چه بنشینند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ...


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:2 صبح دوشنبه 88/10/7

...در سال چهارم هجرت جامعه نوپاى اسلامى با ولادت امام حسین علیه السلام به وجود یکى از قدسیان الهى زینت یافت .
فاطمه زهرا علیها السلام نوزاد فروزان را در قنداق زرد رنگى نزد سرور آفرینش  پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ، آورد و حضرت ضمن رهنمون دخت فروغمندش به استفاده از قنداق سفید، در گوش راست نو رسیده قدسى اذان و گوش چپ اقامه خواند و جبرییل علیه السلام فرود آمد و فرمود:
خداوند متعال ترا سلام رسانده و مى فرماید: از آن جا که على براى تو چون هارون به موسى است ، نوزاد را حسین که معادل عربى نام شبیر، فرزند هارون ، است نامگذارى کن .

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روز هفتم ولادت ، گوسفندى را عقیقه فرمود و بعد از تراشیدن موى سر معشوق الهى ، به وزن موى او نقره صدقه داد.
از آن جا که شیر فاطمه زهرا علیها السلام به جهت بیمارى خشک شده بود، حسین علیه السلام را نزد رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم آورده و آن حضرت به مدت چهل روز با گذراندن انگشت مبارک ابهام و گاهى زبان مبارکش در دهان فرزند دلبندش و مکیدن او، حسین را سیر مى نمود و این سبب شد که گوشت و خون حسین علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بروید؛ از اینرو پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود که حسین از من است و من از حسینم .از بدو تولد، فرشتگان براى عرض تهنیت از یک سو و تسلیت از سوى دیگر به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرود مى آمدند. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم در یکى از سفرهاى خود، در بین راه ایستاد و آیه استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون ) را تلاوت فرمود و اشک ریخت و یاران حضرت از سبب گریه پرسیدند و حضرت فرمود:
جبرییل مرا از کربلا، کنار فرات که فرزندم حسین را آنجا مى کشند، خبر داد؛ گویا جایى را که به زمین مى افتد و دفن مى شود، مى بینم .
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پس از برگشت از سفر، بالاى منبر رفت و بعد از سخنرانى ، دست راست بر سر حسن علیه السلام و دست چپ بر سر حسین علیه السلام نهاد و سر به آسمان بلند کرد و فرمود:
بارالها! بى گمان محمد، بنده و پیامبر تست ؛ این دو پاک ترین و برترین خاندان و ذریه من هستند؛ جبرییل براى من خبر کشته و خوار شدن فرزندم ، حسین ، را بیان کرد. پروردگارا! شهادت او را مبارک گردان و او را سرور و سالار شهیدان قرار ده ؛ بارالها! قاتل و خوار کننده او را عاقبت به خیر مگردان .

اری حسین (ع) دارای مقامی بس رفیع است که انرا تنها کسانی می فهمند که کام انها باتربت پاک ومقدسش برداشته شده باشد

باتشکر اوولدووز


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

<   <<   6   7   8   9   10      >