سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اولدوز


ساعت 11:2 صبح شنبه 88/10/12

 

احکام جزائى تورات
احکام جزائى تورات بشرح زیر است :
1- اگر کسى خدایان دیگر را عبادت کند، باید او را سنگسار نمایند.
2- کسى که اسم یهوه را کفر گوید، باید او را سنگسار نمایند.
3- هر کس براى غیر یهوه قربانى کند، البته هلاک گردد.
4- افراد و اقوام بیگانه را از دم شمشیر بگذرانید.
5- اگر کسى پدر و مادر خود را کتک زد، باید کشته شود.
6- کسى که پدر و مادر خود را لعنت کند، باید کشته شود.
7- فرزندى که به نصایح پدر خود گوش ندهد و مسرف و میگسار باشد، باید سنگسار شود.
8- هر کس انسانى را بزند و او بمیرد، باید کشته شود.
9- هر کسى که انسانى را بکشد، باید کشته شود.
10- قتل همسایه را از راه مکر، قصاص قتل دارد.
11- جماع با زن و مرد و حیوان ، جزاى قتل دارد.
12- ازدواج با مادر و دختر یا با محارم ، حرام است و جزاى قتل دارد.
13- لاطى و ملوط باید کشته شوند.
14- اگر دختر کاهنى زنا کند، باید در آتش سوخته شود.(213)
15- زانى و زانیه باید کشته شوند (زناى محصنه و غیر آن ).
16- مردى که منکر بکارت زن خود است و زن نتواند بکارت خود را ثابت کند، آن زن باید سنگسار شود.
17- اگر مردى در صحرا با دخترى که نامزد دارد زنا کند، باید کشته شود.
18- هر کس در روز شنبه کار کند، باید کشته شود.
19- هر کس آدمى را بدزدد یا بفروشد یا در دستش یافت شود، باید کشته شود.
20- اگر گاوى انسانى را بکشد و صاحبش از سابقه شاخ زدن گاوش آگاه باشد، گاو و صاحب آن باید کشته شوند.
21- زن جادوگر و صاحب اجنه را باید کشت .
22- کسى که از رفتن به تبعیدگاه خوددارى مى کند، باید کشته شود.
23- هر کس سهوا فردى را بکشد، باید به یکى از شش شهر که اختصاص ‍ به این گونه قاتلان دارد، تبعید شود (سه شهر در این طرف رود اردن و سه شهر در آن طرف رود اردن ).
24- کسى که انجام و اجراى حکمى از احکام برایش مقدور و یا آسان نباشد، باید طبق فتواى کهنه (روحانیون ) به مکانى که یهوه برگزیده ، برود.
25- زنى که در هنگام دعواى شوهرش با فرد دیگرى ، عورت آن مرد را بگیرد، باید دستش قطع شود.
26- اگر کسى صدمه به دیگرى بزند، باید مقابله به مثل شود. جان در عوض جان ، چشم بجاى چشم ، دندان بجاى دندان ، دست بجاى دست ، پا بجاى پا، داغ به جاى داغ ، زخم بجاى زخم و...
27- انسان شریر که مستوجب تازیانه است ، باید چهل تازیانه زده شود)
28- اگر مردى با دخترى که نامزد ندارد، نزدیکى کند، پنجاه مثقال نقره به پدر دختر باید بپردازد و در تمام عمر از آن دختر نگهدارى کند.
29- اگر پدر مایل به این ازدواج قهرى نباشد، به گرفتن پول اکتفا مى کند.
30- اگر مردى به زنش تهمت بزند و نتواند ثابت کند، باید صد مثقال نقره بدهد.
31- اگر کسى در نزاعى دیگرى را ناقص العضو کند، باید خرج معالجه و بیکارى او را ادا کند.
32- اگر گاوى فرد انسانى را کشت و صاحبش از شاخ زدن آن گاو بى اطلاع بوده ، باید دیه مقتول را بپردازد.
33- کسى که چیز مقدسى را سهوا بخورد، باید یک پنجم به آن اضافه کرده و به کاهن دهد.
34- اگر مردم در نزاع ، زن حامله اى را بزنند و آن زن سقط جنین کند، غرامتى را که شوهر زن تعیین مى کند باید بپردازند.
35- اگر گاوى غلام یا کنیزى را شاخ بزند، صاحب گاو باید سى مثقال نقره به صاحب غلام یا کنیز بدهد.
36- کسى که چاهى بکند و گاوى در آن بیفتد، باید عوض آن را بدهد و مرده گاو از آن او باشد.
37- اگر گاو شخصى ، گاو همسایه را بزند و آن بمیرد، گاو را فروخته و قیمت آن را با گاو مرده ، بین آن دو تقسیم نمایند و اگر معلوم شود که صاحب گاو از شاخ زدن مطلع بوده ، گاو به عوض گاو داده شود.
38- کسى که در مرتع دیگرى مواشى خود را بچراند، از بهترین تاکستان خود باید عوض بدهد، و اگر غله و مزرعه را بسوزاند، عوض آن را نیز باید بدهد.
39- اگر امانتى را دزد ببرد و آن دزد دستگیر شود، باید دو برابر آن را رد کند. و اگر امین در امانت ، خیانت نمود، دو برابر پس مى دهد و اگر گاو یا گوسفند با وجود مراقبت شخص امین بمیرد، نباید عوض بدهد؛ ولى اگر مواظبت نکرد، عوض آن را باید بدهد.
40- اگر کسى گاوى را بدزدد، پنج برابر و اگر گوسفندى را بدزدد، چهار برابر باید بدهد. و اگر وجه نقدى را بدزدد، دو برابر باید بدهد. و اگر گاو یا گوسفند زنده در دست آن دزد پیدا شود، دو برابر آن را باید به صاحبش رد نماید.
41- کسى که حیوانى را بزند که بمیرد، عوض آن را باید بدهد.
42- مقتولى که قاتلش شناخته نشود، نزدیکترین افراد به منطقه جنایت باید قربانى بدهند.
43- اگر کسى غفلتا براى کارى قسم بخورد و به اشتباه خود اعتراف کند، باید قربانى بدهد.
44- کسى که سهوا درباره اشیاء مقدس گناه کند، باید قربانى بدهد.
45- شاهدى که از شهادت خوددارى کند، گناه کرده ، باید قربانى بدهد.
46- اگر دزدى قبل از طلوع فجر در حال دزدى کشته شود، حکمى بر قاتل نیست .
47- اگر دزد چیزى نداشته باشد، باید او را بفروشند.
48- شهود باید دو یا سه نفر باشند.
49- شهادت در برخى موارد واجب است . اگر شهادت نداد، باید قربانى کند.
50- شاهدان باید افراد بى طرف باشند و خلاف واقع را نگویند.
51- مجازات شاهد دروغگو، همان مجازات متهم است .
52- اگر شاهدى بر جرم در کار نباشد، متهم باید سوگند یاد کند.
53- اگر زن زناکار براى اثبات گناه او گواهى نباشد، کاهن (روحانى ) آب لعنت تلخ به او نوشانیده ، اگر آن آب شکمش را بالا آورد، خیانتش روشن مى شود.
54- اگر غلام عبرى شش سال خدمت کرد، در سال هفتم باید آزاد شود؛ مگر آن که مایل به ماندن باشد.
55- اگر غلامان و کنیزان از دیگر اقوام باشند، باید که تا ابد مملوک یهودیان باشند.
56- کسى که غلام یا کنیزى را بزند و او بمیرد، از او انتقام گرفته شود؛ ولى اگر یکى دو روز زنده بماند، از او انتقام گرفته نمى شود.
57- اگر کسى چشم غلام یا کنیز خود را کور کند، به عوض آن باید آزاد شود.
58- اگر کسى دختر خود را به کنیزى بفروشد، هر گاه مولایش که او را براى خود نامزد کرده نپسندد، او را فدیه دهد و به اقوام دیگر نفروشد.
59- مستوجب زناى با کنیز، سیاست است ؛ ولى سنگسار نشود.
60- غلامى که از آقاى خود فرار کند، او را به آقایش باز نگردان ، بلکه در یکى از شهرها که مى پسندد، ساکن شود و بر او جفا نشود.
در دین یهود اعدام در اشکال گوناگون اجرا مى شود:
به دار آویختن ، سنگسار کردن ، سوزاندن ، با تیر زدن ، شمشیر زدن ، قطعه قطعه کردن ، از کوه به زیر انداختن و در دریا غرق کردن .(215)
باتشکراوولدووز...


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:2 عصر پنج شنبه 88/10/10

علامه مطهری در کتاب پنج میقات خود مینویسد:

«جامعه مانند دریاست .تاارام است همه چیز در جای خود ثابت است  اما همینکه طوفانی شد وموجها سر براوردند  بسیار ی ازچیزهایی که زیر اب دفن شده اند بالا میایند وروی اب قرار میگیرد وبسیاری از چیز هایی که روی اب هستند در اعماق دریامدفون میشوند .

درواقعجامه وقتی دچار بحرانها وانقلابهای فکری میشود نه تنها شخصیتهابالا وپایین میروندافرادی از قله به قعر درهکشیده میشوند وسقوط میکنندوافرادی دیگر نیز بر فراز قله ها قرار میگیرند  ...ودر این موقع ارزشها دچار بهران میشود» .

ما اگر در تاریخ اسلام مطالعه داشته باشیم  میتوانیم شاهد صعودونزول ارزشهای اسلامی در لحظه های خاص تاریخی باشیم ...

بانگاهی اجمالی به جامعه امروز میتوان خیلی از اینانسانهایی که در سطح اب بودن را مشاهد ه کرد که درحال غرق شدن هستندوتا چندی بعد هیچ اثری از انها باقی نخواهد ماند.ودر قعر دریا بخاک سپرده میشوند در طول تاریخ هم انسانهای زیادی بودند که باوجود خدمات بسیاری که انجام دادن ولی در قعر خاطرات نوادگان خودشان هم جایی ندارند چه برسدبه بقیه ودر عوض انسانها ازاده ای هم بودنکه در نقطه مقابل قرار داشتندوشاید حتی با یک عمل خود توانسته اند خودراابدی کنند ودر خاطرات همیشگی بمانند   واقعا تاریخ عرصه عبرت اموزی است وتنها انسانهای بی خردهستندکه از ان عبرت نمیگیرند

در اخر متاسفم از انسانهایی که خدماتی برای این انقلاب هم انجام دادند اما با عمل نابخردانه خودشان خودرابه قعر نیستی وفراموشی کشاندند ...

لبیک یا خامنه ای ...    


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:16 صبح پنج شنبه 88/10/10

و قال ربکم ادعونى استجب لکم ان الذین یستکبرون عن عبادتى .
- و پروردگار شما گفت مرا بخوانید تا شما را اجابت (استجابت ) کنم آنان که از پرستش تکبر مى ورزند بخوارى و بدوزخ در خواهند آمد.
مردم دو دسته اند: دسته اى داراى اعتقادى محکم و راسخ به دعا هستند، و دسته اى دیگر پشت پا بهمه ادعیه و اوراد میزنند و آنرا مخالف با عقل میدانند. این دسته از دو گروه غیر مسلمان و مسلمان تشکیل یافته اند.
در گروه غیر مسلمان ، دانشمندانى که وجود دارند که دعا را جسارت بدرگاه خدا دانسته تقاضاى از خدا را دلیل بر آشنا نبودن خدا بوظائفش مى پندارند (موریس - مترلینگ ). عده اى دیگر از منکرین ، دعا را عمل شرم آور میدانند (نیچه ). عده اى دیگر دعا را کار بیهوده اى مى پندارند (اگوست کنت ).
در گروه مسلمان اعتراضاتى دیگر وجود دارد، این گروه میگویند مگر نه این است که :
(( ابى الله ان یجرى الامور الا باسبابها)) ، و یا خدا میفرماید: (( لیس للانسان الاماسعى )) ، و یا (( ولن تجدلسنت الله تبدیلا)) (( ولن تجد لسنت الله تحویلا))
پس دیگر معنى دعا چیست و با دعا چه چیز تغییر خواهد یافت ؟
در مورد دسته اول باید بگوئیم که تصویر غلطى از دعا در ذهن این دسته از دانشمندان رسوخ کرده و اینان آن تصویر را ناشایسته دانسته و رد کرده اند مانند کسیکه خدا را منکر است که در اصل ، حمله اش متوجه صورت ذهنى است که خودش ساخته .
اگر دین و خدا و دعا بدرستى و شناخته و شناسانده مى شد جاى هیچگونه روى گردانى و انکار نبود.
در مورد دسته دوم گفته مى شود که دلیل انکار دعاى چیزى جز قبول نظم جهان نیست ، و ما بایستى منکر واقعیت شویم و جهانرا ساخته ذهن خود تصور کنیم یا بواقعیت جهان اعتراف کنیم و نظم را قبول نمائیم که در صورت قبول بایستى دعا را که انتظار معجزه خیزى از آن داریم مخالف نظام آفرینش دانسته و بدور بیاندازیم این ایراد صحیح نیست چون نظم با بینش ما آمیخته است مى توان گفت که نسبى است .
ما در این جهان از تمام علل و معلولات آگاه نیستیم و تنها گوشه اى از آنرا میدانیم چه مانعى دارد آن حالت توجه مخصوص به پروردگار و آن آمادگى خاص روحى ، خود در سلسله علل قرار داشته باشد و در حوادث این جهان اثر بگذارد، بنابراین انکار تاءثیر این حالت خاص روحى مساوى با ادعاى آگاهى بر همه چیز است .
گذشته از این ، باید بدانیم که ادعیه اسلامى غالبا در خواست شخص نیست و تنها قسمتى کوچک از آنها مربوط بدعاهاى شخصى میشود و تازه در این قسمت هم هیچگونه خلاف سنت مشاهده نمیشود. بنابراین ، همه اینها را اثر خاص تربیتى و انسانى دارد، بعضى از دعاها چون دعاى ، بعد از نماز یکنوع سرود مذهبى است و بعضى چون دعاى افتتاح تعلیم و تذکر توحید یا حمد پروردگار است ، و برخى از آنها چون دعاى کمیل تقاضاى عفو و توبه و معذرت خواهى است و قمست زیادى دعا براى غیر است و در آخر، دعاهاى شخصى است .
همانطور که در بالا اشاره شد تازه در این مورد هم خلاف سنتى وجود ندارد. چون دعا فرموده خداست : صراحت بى شک در
(( ادعونى استجب لکم )) است ، دعا هم یکى از اسبابى است که خداوند نتایجى بر آن موقوف و مترتب نموده است و دائره اسباب جهان منحصر بآنچه میدانیم ، نیست .
فعالیت باید همراه با دعا باشد خداوند وسائل را بر مى انگیزاند و ما باید از این وسائل استفاده کنیم . جالب است که نه تنها دعا عامل غیر ضرورى نیست بلکه سرباز زدن از آن ، خودپسندى و کبر است و کبر تنها باعث عدم توجه بدعا است و همانگونه که از آیه مستفاد میشود کبر یکنوع کفر است . بنابراین ، دعا عملا درس تواضع و فروتنى در برابر پروردگار و عبودیت به انسان مى آموزد و این روح را در او پرورش میدهد و ریشه کفر را که کبر است در انسان مى سوازند.
آثار و فوائد دعا از حد برون است ، شناخت خدا اولین اثر و فائده آن است . دعا کننده سعى میکند صفات خدا را بشناسد و ملکات اخلافى را در خود تقویت نماید، گفتار حضرت صادق علیه السلام خطاب بکسانیکه مى گفتند ما دعا میکنیم و مستجاب نمیشود که فرمود نمیشناسید کسى را که میخوانید دلیل بر آن مدعى است .
تلقین به نفس به آثار حیرت انگیز آن از جمله فوائد دعا است . کنترل هوسهاى سرکش یکى دیگر از فوائد دعا بشمار میرود، بوسیله دعا از طغیان شهوات جلوگیرى میشود، از لحاظ آثار روانى ، دعا آرامش دهنده است بطور محسوس از آمار انتحار و طلاق و مانند آن که اثر مستقیم یاءس و ناامیدى است در پرتو دعا کم میشود.
(اکسیس کارل ) میگوید: کمیت اندیشه و بیان آن جا که پاى نیایش و دعا فرا میرسد در مى ماند، زیرا نیایش ‍ بلندترین قله تعبیر را در پرواز عشق از میان شب ظلمانى عقل پیدا میکند.
هم چنین میگوید دعا بر روى صفات و خصائص انسان اثر میگذارد و اجتماعاتیکه احتیاج به نیایش و دعا را در خود کشته اند معمولا از فساد و زوال مصون نخواهند بود....


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:3 صبح پنج شنبه 88/10/10

لوئى پاستور، طبیعى دان، شیمى دان و کاشف میکرب و یکى از بزرگ‏ترین خدمتگزاران جامعه بشریت در روز بیست و هفتم دسامبر سال 1822 میلادى در دهکده دول واقع در کوهستان‏هاى ژورا در فرانسه متولد شد.
زمانى که پاستور هنوز کودک بود، خانواده‏اش به آربوآ کوچ کرد. شغل پدرش دباغى بود و با اینکه او زندگى فقیرانه‏اى داشت، نسبت به تحصیل فرزندش توجه زیادى مى‏نمود. اگر پدر لوئى پاستور آرزومند ترقى و پیشرفت او نبود شاید وى سراسر عمر خود را در دباغخانه سپرى کرده بود.
پدر پاستور مى‏گفت: فرزندش باید به مدرسه برود و مرد باسوادى گردد، اما لوئى پاستور با بى علاقگى به دبستان مى‏رفت و آموزگارانش او را کودن مى‏دانستند و او را دلسرد مى‏کردند! بالاخره با اصرار و پافشارى پدرش دوره دبستان را به پایان رسانید و براى ادامه تحصیلاتش به دانشسراى پاریس رفت. در دانشسرا بسیار ناراحت بود و احساس غربت مى‏کرد، ولى به هر حال با مشکلات فراوانى تحصیلات خود را ادامه داد و بعدها به دانشگاه سوربن رفت.
پاستور در سال 1848 با برانگیختن اعجاب استادان خود، در ردیف آنان قرار گرفت و با دریافت دکترا، به سمت استاد شیمى دانشگاه استراسبورگ انتخاب گردید.
در همین دوران لوئى پاستور شیفته دختر رئیس دانشگاه شد و طى نامه‏اى تقاضاى ازدواج خود را به عنوان رئیس دانشگاه نوشت، که این نامه از جمله جالب‏ترین نامه‏هاى تاریخ است!
او نوشته بود:
... من ثروتمند نیستم، فقط انسانى هستم ایستاده، که قلبى پاک، شریف و مهربان در سینه‏ام مى‏طپد و از نعمت سلامتى هم برخوردار مى‏باشم...
بالاخره پاستور در سال 1852 ازدواج نمود و در همین دوران آزمایش‏هاى اساسى خود را شروع کرد.
پاستور در حالى که در شهر دیژون فیزیک و در استراسبورگ شیمى تدریس مى‏کرد، اندیشه کشف آفت آب جو و شراب از ذهنش دور نمى‏شد و او را سخت به خود مشغول کرده بود.
شیمى دان‏هاى آن دوران، علت تحول شراب را نمى‏دانستند و تلاش‏هاى آنان براى پى بردن به علت این تحول به جایى نمى‏رسید. پاستور از کوشش بى نتیجه و نافرجام دانشمندان خسته و نومید نشد و با همتى بلند و روحى امیدوار در صدد انجام یک کار بزرگ بود، با پشتکار و علاقه، به آزمایش‏هاى گوناگون پرداخت و از جمله به وسیله میکروسکوپ آزمایشى روى نمونه آب جو ضایع شده انجام داد و در سال 1852 میلادى کتاب معروف خود رإ؛88 در مورد تخمیر نوشت.
با انتشار این کتاب، پاستور شهرت فراوانى یافت، لذا در سال 1857 که دانشگاه جدیدى در شهر لیل تاسیس گردید، پاستور را به سمت ریاست دانشکده علوم آن دانشگاه انتخاب کردند.
پاستور با اینکه در دانشکده علوم، کارهاى زیادى داشت و وظائف سنگین و خطیر ریاست دانشکده را انجام مى‏داد و تقریبا تمام وقت او، توسط دانشکده پر شده بود، در عین حال آزمایش‏هاى خود را هم چنان ادامه مى‏داد و پس از مدتى مطالعه و تفکر و تجربه، به این نتیجه رسید، که ممکن است عمل تخمیر به علت وجود و عملکرد بعضى از موجودات زنده ریز باشد.
وى با آزمایش هایى که روى شیره چغندر انجام داد، درستى نظریه خود را ثابت کرد، که موجودات ذره بینى و زنده‏اى هستند که به صورت کپک باعث تخمیر آب جو مى‏شوند!
و در ماه اوت سال 1857 در جلسه آکادمى علوم لیل علاوه بر اثبات نظریه خود، ثابت کرد که مخمر احتیاج به اکسیژن دارد، تا این موجودات زنده ذره‏بینى بتوانند زندگى کنند و تولید مثل نمایند.
هم چنین ثابت نمود، پس از مرگ موجودات زنده، این موجودات زنده ذره‏بینى، روى جسد مرده قرار مى‏گیرند و با وجود اکسیژن و محیط مساعد به زاد و ولد مى‏پردازند و جسد مرده را متعفن کرده و اندک اندک آن را تجزیه مى‏نمایند. آن گاه باقى مانده جسد مرده، به مصرف تغذیه نباتات و حیوانات دیگر مى‏رسد و به این طریق جسد مرده، به اشکال مختلف به زندگى خود ادامه مى‏دهد.
در سال 1865 کرم ابریشم‏هاى ولایات جنوبى فرانسه و چند منطقه دیگر بر اثر عارضه مرموزى از بین رفت و مردم این مناطق را که تنها درآمدشان، از راه تربیت کرم ابریشم بود، از این منبع درآمد محروم ساخت. پاستور همراه با دوستش درما به جنوب فرانسه رفت، تا علت این عارضه مضر را کشف نماید، اما در همین هنگام بود که پدرش در ژوئن سال 1865 و پسرش کامیل در سپتامبر همان سال و دخترش سیسیل در تابستان بعد زندگى را بدرود گفتند. طولى نکشید که خودش هم دچار بیمارى شدیدى گردید و بنیه‏اش ضعیف شد، ولى خوشبختانه قبل از آنکه حادثه‏اى برایش پیش آید، حالش بهتر شد.
پاستور به محض بهبودى نسبى، به جنوب فرانسه عزیمت نمود و پس از مدت‏ها تحقیق و مطالعه کشف کرد، که یک نوع باسیل موذى، موجب آن همه آفت و خسارت مى‏گردد و راه کشتن این نوع باسیل را هم پیدا کرد.
پاستور میکرب بیمارى‏هاى مختلف را به مدت یک هفته کشت مى‏داد سپس آن را به حیوانات تزریق مى‏کرد و با این نوآورى خود، جان هزاران گاو و گوسفند را از مرگ حتمى نجات داد.
پاستور این شیوه درمان را در مورد مرغ‏ها نیز بکار بست و نتیجه بسیار موثر و مفیدى گرفت.
در سال 1880 دامپزشکى فرانسه، دو سگ هار را براى پاستور فرستاد و او بعد از مدت کوتاهى، میکرب مرض هارى را شناخت و در ششم ژوئیه همان سال، پسربچه نه ساله‏اى به نام ژوزف میستر را که یک سگ هار به سختى او را گزیده بود، با تزریق سرمى که خود ساخته بود، درمان کرد و او را نجات داد.
در سال 1888 انستیتو پاستور را در پاریس بنیان نهاد و بعدها از روى آن، انستیتوهاى زیادى در دنیا ایجاد شد. این موسسات تاکنون جان میلیون‏ها نفر را از مرگ و بیمارى نجات داده‏اند.
لوئى پاستور مردى ساده، متواضع و مهربان بود و هدفى جز خدمت به جامعه بشریت و پیشرفت علم و دانش نداشت و از دنیاطلبى منزه بود. وى در سال 1895 میلادى پس از هفتاد و سه سال زندگى افتخارآمیز و به یادگار گذاشتن کشفیات مفید و ارزشمند خود، در حوالى پاریس درگذشت و جسد او را در زیرزمین انستیتو پاستور - محلى که مخصوص دفن دانشمندان و نوابغ بزرگ است - به خاک سپردند.
- 333 چهره درخشان، ج 1، ص 272؛ نوابغ علوم، ج 1، ص 108. ?

باتشکر اوولدووز...


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 8:55 صبح چهارشنبه 88/10/9

خون از عناصر سلولى معلق در پلاسما تشکیل شده و عناصر سلولى آن عبارتند از: گلبولهاى قرمز، گلبولهاى سفید و پلاکتها. میزان حجم این عناصر در خون چهل و پنج درصد است و پنجاه و پنج در صد بقیه حجم خون ، پلاسما مى باشد.
اما ترکیبات خون عبارتنداز: گلبونهاى قرمز و چند لوکوسیت یا گویچه هاى سفید شامل گرانولیست ، لنفوسیت ، مونوسیت ، پلاکتها و مقدارى محلول مانند کلسترول ، قند، املاح ، آنزیمها و چربیها که در پلاسما غوطه ورند. براى ثابت ماندن حجم و فشار خون باید غلظت آن همواره تحت کنترل قرار گیرد به همین منظور خون ، میزان آب نوشیده شده را جذب و بخش ‍ زاید آن را توسط کلیه ها و پوست (تعرقطعنامه دفع مى کند. وقتى بدن از نظر آب در مضیقه باشد، خون از کوچکترین ذرات آب موجود در بدن بهره بردارى مى کند و با ایجاد حس تشنگى ، آب مى طلبد و دلیل احساس ‍ تشنگى پس از خونریزى نیز همین است ، زیرا در این حالت حجم و فشار خون در بدن کاهش مى یابد و لازم است بلافاصله با ورود آب به بدن فشار خون به حالت اولیه خود باز گردد.
مهمترین عمل گلبولهاى قرمز، رساندن اکسیژن از ریه ها به سلولها و بازگرداندن گازکربنیک به ریه ها است . ریه ها با عمل دم و بازدم وظیفه جذب اکسیژن از خارج بدن و دفع گازکربنیک به خارج از بدن را به عهده دارند. مهمترین وظیفه گلبولهاى سفید دفاع از بدن در مقابل عفونت و بیماریهاست . برخى از گلبولهاى سفید، باکتریهاى مهاجم را در میان مى گیرند و آنها را از بین مى برند. دسته اى دیگر از آنان در مقابل بیماریهاى مختلف در بدن ایجاد مصونیت مى کنند. گلبولهاى سفید تک هسته اى در غدد لنفاوى ، لوزه ها، طحال ، کبد و مغز استخوان ساخته مى شوند.
پلاکتها باعث انعقاد خون در هنگام خون ریزى مى شوند و کوچکترین سلول بدن مى باشد و عمر آن بین هشت تا ده روز که در مغز استخوان ساخته مى شوند.
پلاسما، ضمن رساندن آب و مواد غذایى به سلولها، حامل مواد پروتئینى و عوامل انعقاد خون ، مواد معدنى و هورمونهاى لازم جهت رشد بدن مى باشد؛ پلاسما مواد زاید را از سلولها مى گیرد و براى دفع به کلیه ها مى رساند.
هموگلوبین ، ماده اى است پروتئینى و در گلبولهاى قرمز وجود دارد و سرخى رنگ خون را باعث مى شود. این ماده اکسیژن را به سلولها مى رساند و انیدرید کربنیک (CO2) را به ریه باز مى گرداند.
عامل ار - هاش (H.R) 
(ار - هاش ) ساختمان شیمیایى پیچیده و خاصى است که در گلبولهاى قرمز خون 90 مردم ایران وجود دارد، لذا این افراد را (ار - هاش مثبت ) یعنى دارنده این عامل مى نامند. در خون بقیه افراد این عامل وجود ندارد و (ار - هاش منفى ) هستند. در خون افراد (ار - هاش مثبت ) ماده ضد آن وجود ندارد، لذا به افراد عامل مثبت مى توان هم عامل مثبت و هم عامل منفى تزریق کرد ولى به گروههاى منفى باید خون متجانس تزریق شود. چنانچه به افراد گروه منفى خون گروه مثبت براى یکبار تزریق شود حادثه اى رخ نخواهد داد اما در صورت تکرار براساس طبیعت دفاعى بدن که با هر عامل ناشناخته وارده به بدن مبارزه مى کند، خون جدید با ماده اى به نام پادتن مورد حمله قرار مى گیرد و عمل ار - هاش آن از بین مى رود در نتیجه خون جدید در بدن خراب و نهایتا منجر به مرگ شخص مى شود.
گروههاى خونى 
گروههاى خونى براساس ساختمان شیمیایى موجود در سطح گلبولهاى قرمز به چهار گروه A، B، AB و O تقسیم کرده اند. بدین ترتیب هر گروه خونى کاملا اختصاصى مى باشد و نباید به انسانى دیگر با گروه خونى نامتجانس تزریق شود؛ اما گروه O به دلیل ساختمان خاص گلبولهاى آن که نه ضد A و نه ضد B هستند قابل تزریق به تمام گروههاى چهارگانه هستند و اصطلاحا گروه O را گروه دهنده همگانى مى نامند...


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >