سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اولدوز


ساعت 10:15 صبح سه شنبه 88/10/8

بذر فتنه در زمان عمر ریخته شد.

او را میتوان بنوعی باسیاست و به نوعی بی سیاست و کج خلق وجاهل فرض کرد اما هرچه که بود او کسی است که درقالب دین و مذهب ضربه سختی باسلام وارد کرد که تبعات انرا میتوان چند سال بعد در زمان علی(ع) که مردم باصطلاح با وفای ان حضرت با کوچکترین عمل حضرت بر خلاف اعتقادات عمر صدای واعمرای انها بلند میشد  که نشان از جهل ونادانی و نبود شناخت انها میداد. عمر در طول خلافت ده سال و عندی خود بسیاری از قوانین وشرعیات پیامبر را به اسم تفقه و اجتهاد عوض کرد (مثل تغیر اذان .تغییر سبک نماز و...) که همه اینها با موضع گیری امام علی (ع) همراه بود او بعداز کشته شدن یزید ابن ابوسفیان برای انکه دل ابوسفیان را ارام کند حکومت شامات را به پسر دیگر ابوسفیان یعنی معاویه سپرد وتا اخر عمر از او هیچ باز خواستی هم نکرد. اودر اواخر عمرش ضربه بسیار سخت دیگر ی بر پیکره اسلا م وارد ساخت که  با تشکیل شورای شش نفره  صورت پذیرفت .او با زیرکی خاصی شورایی تشکیل داد که بنفع عثمان تمام شود... با امدن عثمان به عرصه خلافت و قدرت همانطوری که خود عمر هم بارها گفته بود او تمام اقوام خود را بر سر کار اورد -دقیقا مثل برخی از مسیولین ما- با بخلا فت رسیدن هم قبیله معاویه قدرت معاویه چند برابر شد ...

بعداز اینکه حضرت امیر المومنین بحکومت رسید برای انکه امت اسلامی را از اینهمه انحراف جداسازد یک سری اقدامات انجام داد از قبیل اینکه برخی از صاحب منصبان را مثل اشعث ابن قیس و معاویه و... را از کار برکنار نمود. همین امر باعث شد معاویه که خودش بنوعی در قتل عثمان دخیل بود بالای منبر رود و تا جایی که امکان دارد مردم شام را علیه حضرت بشوراند وتقریبا از این وقت تا حدود بیست و عندی سال بعد در پی توطیه وجعل حدیث علیه خاندان نبوت برامد ومردم جاهل هم انرا براحتی میپذیرفتند

اینها همه مقدمه ای بود برانکه ریشه فتنه ودو دستگی در اسلام تا حدودی دانسته شود

حال باید دید عمر وابوبکر زمان ما چه کسانی هستند که میخواهند در نقاب دینداری ومذهب ودر لباس روحانیت وپیامبر ریشه دین را بکنند یا انرا به انحراف بکشند  باید گفت اگر مردم در زمان امامان معصوم (ع) انها راباایمان میشناختند و امامت انها را مادی  ودنیوی و برای نیل باهداف مادی نمی دیدند ودر یک کلام ولایت انها را با جان ودل میپذیرفتند وبانها اعتقاد راسخ داشتند شاید الا ن ما اینهمه کج فهمی ها وجهالت را در جامعه شاهد نبودیم در واقع تاریخ سرشار است از نفهمی های یک عده احمق که فکر میکردند درست فکر میکنند ودر جهل مرکب خودشان فرو رفته بودن وتا اخر هم نفهمیدن طبق ایه شریفه که میفرماید _(منافقین بدتر از کفارند) جامعه امروز ما پر است از عمر ها وابوبکر ها که میخواهند در قالب دین زدایی وشاید هم دلسوزی های نا بخردانه مسیر انقلاب واسلام را که طی سالها رنج وعذاب وخون شهدا بدست امده با جهالت خودشان بکام نیستی وتباهی بکشانند  

راه حل نجات جامعه امروز برای نیوفتادن به گودال نیستی  فقط وفقط  ولایت مطلقه فقیه است ومسلما تا وقت یه این ریسمان چنگ بزنیم از مسیر حق وحقیقت   دور نخواهیم افتاد....

 

 


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:5 صبح دوشنبه 88/10/7

حدیث  عشق
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
هنگام ولادت حسین در شب جمعه ، جهت بزرگداشت او، خداوند متعال دستور داد تا فرشتگان ماءمور جهنم آتش آنرا بر اهل جهنم خاموش ‍ کنند و فرشتگان بهشتى بهشت را بیارایند و حورالعین خود را زینت داده و به دیدار هم روند و دیگر فرشتگان تسبیح و حمد و سپاس خداى را در صف هاى بهم پیوسته بپا دارند و جبرییل جهت تهنیت و شادباش گفتن به محضر پیامبر اکرم در هزار گروه که هر گروهى یک میلیون فرشته است ، فرود آید و به محمد صلى الله علیه و آله و سلم بگوید:
من او را حسین نام نهادم . او را شرورترین شخص زمان او، که سوار بر بدترین چهارپاست به قتل مى رساند؛ واى بر قاتل حسین و پیشواى او که دستور قتل را صادر نمود؛ من از کشنده حسین بیزار و او نیز از من بیزار است ؛ زیرا در روز قیامت جرمى بالاتر از قتل حسین نیست که با مشرکان در آتش جهنم خواهد شد؛ آتش دوزخ به قاتل حسین مشتاق تر از بهشت به بهشتیان است .
جبرییل را هنگام هبوط، یکى از فرشتگان الهى دید و پرسید:
امشب چه شده ؟ آیا قیامت اهل دنیا به پا شده است ؟
جبرییل فرمود:
براى محمد فرزندى به دنیا آمده که خداوند متعال مرا جهت اظهار تهنیت به محضرش ، فرستاد.
آن فرشته گفت :
اى جبرییل ! قسم به آفریننده مان ، وقتى به حضور محمد شرفیاب شدى ، اسلام مرا به او برسان و از قول من به او بگو که بحق کودک نو رسیده ات ، از پروردگارت بخواه تا از من خشنود شده و بالها و مقام و منزلت مرا در بین فرشتگان به من باز گرداند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم که ضمن دریافت تهنیت و تحیت الهى از جبرییل ، از شهادت حسین علیه السلام آگاهى یافته بود، فرمود:
قاتل حسین از امت من نیست ؛ و من و خداوند متعال از ایشان بیزار هستیم .
و به دنبال این ، حضرت نزد فاطمه زهراء علیها السلام آمد و خبر شهادت ریحانه خود را به دخت گرانقدرش داد و زهراء علیها السلام اشک ریخت و فرمود:
اى کاش او را به دنیا نیاورده بودم .)
در اینحال رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
امامان بعد از حسین ، از وى آفریده خواهند شد.
حضرت نام یک یک ایشان را تا امام زمان ، مهدى عج الله تالى فرجه الشریف ، اظهار فرمود و گفت :
عیسى بن مریم پشت سر او نماز خواهد خواند.
در این لحظه ، فاطمه علیها السلام را آرامش فرا گرفت و سپس جبرییل تقاضا و درخواست آن فرشته را بیان فرمود و رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم حسین را به آغوش گرفت و به آسمان اشاره کرد و فرمود:
بارالها! به حق این مولود بر تو بلکه به حق تو بر این مولود و بر جدش ، محمد، و ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب ، اگر حسین ، فرزند على و فاطمه ، را نزد تو قدر و منزلتى است ، از درداییل خشنود شود و بال ها و مقام و منزلتش را براى او برگردان .

روایت گهواره :
خداوند متعال ولایت امیر المؤ منین على علیه السلام را براى فرشتگان اظهار نمود و همه ملائکه جز فطرس آنرا پذیرفتند و از اینرو خداوند متعال بال او را شکست . هنگام ولادت امام حسین علیه السلام ، وقتى جبرییل جهت عرض تهنیت و شادباش به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مى آمد، فطرس به او گفت :
مرا نزد محمد ببر و حاجت مرا به او بگو تا برایم دعا کند.
وقتى جبرییل براى رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم حاجت فطرس را اظهار نمود، حضرت ، ولایت على علیه السلام را به او عرضه کرد و بعد از پذیرفتن او، پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود:
شاءنک بالمهد فتمسح به و تمرغ فیه .
بر تو یاد آن گهواره ؛ خود را به آن بچسبان و او را در بر گیر.
فطرس خود را در حالیکه رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم براى او دعا مى کرد، به گهواره چسباند و خداوند متعال توبه اش را پذیرفت و بعد از بهبودیش به رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم گفت :
در قبال این لطف و مرحمت ، زیارت و سلام و درود هر کسى را براى امام حسین علیه السلام ، به وى ابلاغ مى کنم )
الحسن و الحسین امامان قاما او قعدا .)
حسن و حسین در همه احوال امام و پیشوایند؛ چه بایستند و چه بنشینند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ...


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:2 صبح دوشنبه 88/10/7

...در سال چهارم هجرت جامعه نوپاى اسلامى با ولادت امام حسین علیه السلام به وجود یکى از قدسیان الهى زینت یافت .
فاطمه زهرا علیها السلام نوزاد فروزان را در قنداق زرد رنگى نزد سرور آفرینش  پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم ، آورد و حضرت ضمن رهنمون دخت فروغمندش به استفاده از قنداق سفید، در گوش راست نو رسیده قدسى اذان و گوش چپ اقامه خواند و جبرییل علیه السلام فرود آمد و فرمود:
خداوند متعال ترا سلام رسانده و مى فرماید: از آن جا که على براى تو چون هارون به موسى است ، نوزاد را حسین که معادل عربى نام شبیر، فرزند هارون ، است نامگذارى کن .

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم روز هفتم ولادت ، گوسفندى را عقیقه فرمود و بعد از تراشیدن موى سر معشوق الهى ، به وزن موى او نقره صدقه داد.
از آن جا که شیر فاطمه زهرا علیها السلام به جهت بیمارى خشک شده بود، حسین علیه السلام را نزد رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم آورده و آن حضرت به مدت چهل روز با گذراندن انگشت مبارک ابهام و گاهى زبان مبارکش در دهان فرزند دلبندش و مکیدن او، حسین را سیر مى نمود و این سبب شد که گوشت و خون حسین علیه السلام از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بروید؛ از اینرو پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرمود که حسین از من است و من از حسینم .از بدو تولد، فرشتگان براى عرض تهنیت از یک سو و تسلیت از سوى دیگر به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم فرود مى آمدند. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم در یکى از سفرهاى خود، در بین راه ایستاد و آیه استرجاع (انا لله و انا الیه راجعون ) را تلاوت فرمود و اشک ریخت و یاران حضرت از سبب گریه پرسیدند و حضرت فرمود:
جبرییل مرا از کربلا، کنار فرات که فرزندم حسین را آنجا مى کشند، خبر داد؛ گویا جایى را که به زمین مى افتد و دفن مى شود، مى بینم .
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پس از برگشت از سفر، بالاى منبر رفت و بعد از سخنرانى ، دست راست بر سر حسن علیه السلام و دست چپ بر سر حسین علیه السلام نهاد و سر به آسمان بلند کرد و فرمود:
بارالها! بى گمان محمد، بنده و پیامبر تست ؛ این دو پاک ترین و برترین خاندان و ذریه من هستند؛ جبرییل براى من خبر کشته و خوار شدن فرزندم ، حسین ، را بیان کرد. پروردگارا! شهادت او را مبارک گردان و او را سرور و سالار شهیدان قرار ده ؛ بارالها! قاتل و خوار کننده او را عاقبت به خیر مگردان .

اری حسین (ع) دارای مقامی بس رفیع است که انرا تنها کسانی می فهمند که کام انها باتربت پاک ومقدسش برداشته شده باشد

باتشکر اوولدووز


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:0 عصر پنج شنبه 88/10/3

مگر نه اینکه نشانى هر خانه را باید از صاحب خانه گرفت ؟ و مگر نه اینکه در هر ضیافت و مهمانى ، باید نظر میزبان را مراعات کرد؟عبادت ، حضور در برابر آفریدگار است و نشستن بر سر مائده هاى معنوى که او براى ((بندگان )) خود فراهم کرده است .پس ، چگونگى عبادت را هم از او باید فراگرفت و به دستور او عمل کرد و دید که او چه چیز را عبادت دانسته و عبادت را به چه صورت از ما طلبیده است ؟غیر از شکل ظاهرى عبادات ، به خصوص نماز که بیشتر در چگونگى آن سخن خواهیم گفت ، محتواى عبادت را باید از دید اولیاى دین و متن مکتب شناخت و به کار بست .
بهترین عبادت ها آن است که :
1. آگاهانه باشد. 
دو رکعت نمازِ انسان آگاه و دانا، از هفتاد رکعت نماز شخص نادان برتر است . و عبادت کننده ناآگاه ، همچون الاغ آسیاب است که مى چرخد ولى پیش ‍ نمی رود.)امام صادق علیه السلام مى فرماید: کسى که دو رکعت نماز بخواند و بداند با که سخن مى گوید، گناهانش بخشیده مى شود.) در این صورت است که نماز، معراج روح مى شود و عامل بازدارنده از فساد و موجب قرب به خدا مى گردد.
2. عاشقانه باشد. 
آنچه موجب نشاطروح در عبادت مى شود وعابداز پرستش خود لذّت مى برد، عشق به اللّه و شوق به گفت وگوى با اوست بادت هایى بى روح و از روى کسالت و سستى و خمودى ، نشانه نداشتن شور و شوق نیایش و نجوا با پروردگار است . در دعا مى خوانیم : ((... وَ اجْعَلْ نِشاطِى فى عِبادَتِکَ)))
خداوندا! نشاط مرا در عبادت خودت قرار بده .آنان که از عبادت لذّت نمى برند، همچون بیمارانى هستند که از غذاى لذیذ، لذّت نمى برند.اگر این شوق وعشق باشد، دیگر چندان نیازى به تبلیغ ، تشویق و تحریک از بیرون نیست ، بلکه انگیزه درونى انسان را به عبادت وامى دارد و آنگونه که براى دیدار شخصیت معروف ومحبوبى ، لحظه شمارى مى کنیم واز آن دیدار، مسرور مى شویم ...

3. خالصانه باشد. 
هیچ چیز همچون ((ریا)) و خودنمایى و مردم فریبى ، آفت عبادت نیست . از طرف دیگر، هیچ چیز چون خلوص ، ارزش آفرین عبادت و نماز نیست . البتّه داشتن اخلاص در عبادت بسیار دشوار است ، و دل و جان را از تهاجم وسوسه هاى ابلیسى رهاندن ، رنجى بزرگ دارد و همتى بلند و اراده اى نیرومند مى طلبد. عبادت تا خالص ‍ نباشد، در درگاه الهى پذیرفته نیست و تنها پیشانى بر زمین سودن و قرائت صحیح داشتن و در صف اوّل جماعت ایستادن و ... ملاک نیست . باید نماز و بندگى از رنگِ ریا پاک و به رنگِ الهى ((صبغة اللّه) آراسته باشد تا به خدا برسد. تعبیر قرآن چنین است : ((وَمَآ اءُمِرُوَّاْ إِلا لِیَعْبُدُواْ اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ)هیچ دستور عبادى براى مردم نیامده مگر آنکه امر به اخلاص در آن شده است .
4. خاشعانه باشد. 
خشوع ، حالت قلبى انسان در عبادت و نتیجه توجّه کامل به مقام بندگى در آستانِ الهى است . آنکه نیاز و عجز خود را مى داند و عظمت و کمال الهى را مى شناسد و در عبادت ، خود را در برابر آن خداى بى همتا و آگاه مى یابد. حالتى متناسب با این ((حضور)) پیدا مى کند، در این حالت قلب ، خاشع مى شود، نگاه افتاده مى گردد و توجّه از هر چیز دیگر بریده و به معبود متوجّه مى شود.قرآن در توصیف مؤ منان و عبادت شان مى فرماید: ((الَّذِینَ هُمْ فِى صَلاَ تِهِمْ خَشِعُونَ)) در نمازشان خاشع اند.این حالت ، محصول آن توجّه است ، در حدیث مى خوانیم اُعبُدِ اللّهَ کَاءَنَّکَ تَراهُ))() خدا را چنان عبادت کن که گویا او را مى بینى . ((فَصَلِّها لِوَقتِها صَلاةَ مُوَدَّعٍ))() چنان نماز را در وقت خودش بخوان که گویا آخرین نماز است . یعنى همواره این حالت را داشتن که گویا فقط براى همین یک نماز، فرصت باقى است .
5 . مخفیانه باشد. 
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: ((اَعظَم العبادة اَجرا اَخفاها))) پاداش عبادتى بیشتر وبزرگتر است که مخفى تر باشد. این براى آن است که عبادت (به خصوص عبادت هاى مستحب ) در حضور جمع ، زمینه بیشترى براى تظاهر وریا دارد.البتّه این در مواردى است که اسلام ، خود امر به عبادت آشکار نکرده باشد، همچون نمازجماعت در مسجد که از نماز فرادى در خانه برتر است
اینها همه مقدمه ای بود تا از شما بپرسم راز ماندگاری نماز ظهر روز عاشورا بواقع چه بود...؟

¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:50 صبح چهارشنبه 88/10/2

این خلکان مى گوید در هنگامى که ابونصر بن سیف الدوله وارد شد در حضور او جمعى از علما و فضلا در تمام علوم گرد آمده بودند، فارابى به طور ناشناس و متفکرا به جمع آنها در آمد، به هنگام ورود کمى درنگ نمود و سیف الدوله خطاب به تازه وارد که فارابى بود گفت : بنشین ، فارابى در پاسخ گوید: آنجا که شاءن من است بنشینم یا آنجا که تو مى گوئى ، امیر گفت : آنجا که شاءن توست ، فارابى از میان جمعیت به صدر مجلس رفت تا رسید به جایگاه امیر، آنگاه امیر را کنار زد و جایش نشست . سیف الدوله به غلامان و خدمتگزاران که بر بالاى سرش ایستاده بودند به زبان محلى که فقط امیر و غلامان بدان واقف بودند گفت : این شیخ اسائه ادب نمود من از او سؤ الاتى خواهم کرد اگر از جواب عاجز ماند شماها او را از مجلس برانید، فارابى خطاب به همان زبان کرد و گفت : اى امیر کمى درنگ نما که امور به عواقب آنهاست . سیف الدوله در شگفت آمد و به فارابى گفت : مگر تو این زبان را مى دانى ، گفت : بلى و هفتاد زبان دیگر... آنگاه بحث علمى از فنون مختلف شروع گردید در هر مورد فارابى با آرامى اظهار نظر مى نمود چنانکه سخن او از نظر عمق و استدلال فوق سخنان دیگران از علماء حاضر در محضر بود...
سیف الدوله امر به احضار هنرمندان و موسیقى دانان نمود. بنابراین استادان در هر رشته از موسیقى در محضر امیر گرد آمدند و به انواع ملاهى و آهنگ ها در دستگاههاى مختلف مشغول شدند ولى در هر قسمت فارابى بر نوازندگان خرده گرفت . امیر به او گفت : تو این صنعت را مى دانى ؟
فارابى گفت : بلى ، سپس از خریطه خود قطعاتى بیرون آورد، از آنها ترکیبى خاص بساخت و به نواختن شروع نمود آن طور که همه حاضران در جلسه به خنده آورد و سپس آهنگ بنواخت که همه را به گربه آورد، بعدا ترکیبى دیگر از قطعات ساخته و به نواختن مشغول شد چنانکه همگى به خواب عمیق فرو رفتند حتى غلامان و دربانان که در این موقع همه را ترک نمود و از مجلس خارج شد، مورخین مى نویسند این همان قانونى است که از ابتکارات و اختراعات فارابى است.باتشکر اوولدووز




¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3   4