سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اولدوز


ساعت 9:43 صبح سه شنبه 88/10/15

مراحل شعور دینى انسان ؛
((آگوست کنت )) مى گوید ((شعور انسان سه مرحله رامتناویاطى مى کند؛ مرحله ربانى که در این مرحله پدیده ها را با خود قیاس مى کند و آنها را ازخود قوى تر مى داند. دوم ؛ حالت متافیزیکى است که انسان براى تببین پدیده ها، ازقواى طبیعت چشم مى پوشد و به عالم مجردات راه مى یابد.
سوم ؛ حالت علمى که آدمى پدیده ها را با یکدیگر مى سنجد.
حالت ربانى تحولات فکرى انسان از کیش
((فتیش )) آغاز مى شود که ارواح نیک و بد را در سرنوشت خود دخالت مى دهد. انگاه خدایان متعدد را پرستش مى کند؛ یعنى ارواحى که شماره آنها کمتر و داراى قدرت بیشترى مى باشند، مورد توجه و نیایش قرار مى گیرند. پس از گذشت مدتى ، این خدایان را متراکم مى کند و در یک خداى جاى مى دهد و واحد پرستى را به وجود مى آورد. واحد پرستى آن مرحله اى است که شعور انسان را ابتدا به ماوراء طبیعت و سپس به طبیعت مشغول مى کند. سیاهان بدوى نوعى نیروى ماوراء اشیاء مادى را پرستش مى کنند که توان آنها را با ارواح مقایسه کرد.
((دورکیم ))مى گوید: ((دین بدوى نفوذ و تاءثیر فراوانى در زندگى روحانى و اخلاقى و اجتماعى انسان دارد. آنچه در افکار ما مى گذرد مانند: زمان و مکان و افکار عمومى و ادراکات و قوانین اساسى ، همه را مدیون دین توتم هستیم . توجه بشر به مکان و زمان رشه اجتماعى دارد که زائیده دین است .
در بعضى از جامعه هاى استرالیائى سطح بشکل یک حلقه ادراک مى شود. زیرا چادر قبیله مانند دایره است و به تعداد بخشهائى است که جامعه داراست . تشخیص راست و چپ زائیده اجتماع است ، زیرا دست راست با مقدس و دست چپ به پلیدی بستگى دارد. در انسان حالات روحى گوناگون مانند اداراکات و خاطرات و لذت و رنج و امیال و غیره وجود دارد. فرد در مدتى که این حالات را در ذهن مى پروراند و وجود هر یک را در نظر مى گیرد، مدتى را که بهم مربوط است و در تمام اشیاء مشترک است ، تشخیص مى دهد. بنابراین تقسیم زمان ، مربوط به عصر مراسم و اعیاد و تشریفات مذهبى است ..


باتشکر اوولدووز

¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 9:15 صبح سه شنبه 88/10/15

به نظر من در این برهه از زمان وباتوجه به جو بسیار نامناسب جامعه. ضرورتی نداشت جامعه مدرسین همچین بیانیه ای بدهد بدلیل سو استفاده ولو اندکی از عناصر خود فروخته ...که منتظر کوچکترین حرکت ... هستند تا پیراهن دیگه ای برای عثمان بدست بگیرند. وادعای مظلومیت عده ای رو بکنندو دوباره قرانها رو بر روی نیزه بزنن که چه و چه .... چه بهتر بود که جامعه مدرسین که از نظر امام (ره)هم مورد تایید قرار گرفته . طبق رهنمودهای رهبر فرزانه وگرانقدر انقلاب حضرت ایت الله خامنه ای  که همه رو به ارامش دعوت کرد عمل می نمود...

¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:43 صبح دوشنبه 88/10/14

در قرآن کریم داستان عیسى بسیار مفصل و روشن آمده است : قرآن داستان خلقت عیسى را به قضیه خلقت ا دم تشبیه کرده است . مادر عیسى ، مریم به اراده پروردگار حامله مى شود و عیسى متولد مى گردد. و این همان نکته اى است که در ادیان یهوه و مسیح بحران ساز شده است .
قرآن به نبوت و رسالت عیسى از همان لحظه ولادت تصریح مى کند و نشان مى دهد که ولادت او بر حسب معمول نیست و او مولودى خارق العادق با رسالت جهانى نجات بشریت است .
قرآن ساحت مقدس مریم مادر عیسى را از هر گونه آلودگى و تهمت پاک مى سازد و چگونگى حامله شدن وى را بیان مى کند
در روایات اسلامى به داستان ولادت و رسالت عیسى در پرتو رهنمودهاى قرآن و پیامبر اسلام ، پرداخته شده است .
بنا به روایات تاریخى موجود، عیسى بن مریم در روستاى ناصره به دنیا آمد. در منابع یهود از این مکان ذکرى نشده است . عیسى در همان روستا خواندن و نوشتن را فرا گرفت . زبان او عبرى ممزوج به سریانى بود. مردم فلسطین در آن زمان به این زبان سخن مى گفتند. عیسى احتمالا زبان یونانى را فرا گرفته بود. یهودیان در آن زمان زبان یونانى را تحریم کرده بودند.() اما قرآن صریحا به علم لدنى عیسى تصریح کرده و تاءکید مى کند که او هرگز به مکتب نرفت و خط ننوشت )
محققان مى گویند که عیسى از نسل داود نبى (از طرف مادر) است . عیسى در زمان هرود پادشاه اسرائیل در بیت لحم در جنوب اورشلیم به دنیا آمده است . مادر او مریم و پدر خوانده اش یوسف مى باشد. آنان به بیت لحم آمده بودند و در همین سفر بود که عیسى متولد شد. در همان موقع سه نفر از مغان ایرانى که ستاره عیسى را در مشرق دیده بودند، به دنبال آن به فلسطین آمده بودند.
آن مولود مقدس را زیارت کرده و بر وى نیاز بردند و هدایاى خود را به او تقدیم داشتند. از کودکى عیسى اطلاعى در دست نیست . همین قدر گفته شده که پدر خوانده اش یوسف در شهر ناصره کار نجارى داشت و عیسى در نزد او این صنعت را آموخت . برخى گفته اند که اگر پدر واقعى اى یوسف نجار نیست ، پس چرا در انجیل او را پدر عیسى گفته اند؟! بدیهى است که این از تحریفات انجیل است و عدم درک چگونگى ولادت عیسى . عیسى در سن سى سالگى به دست یحیى بن زکریا تعمید یافت . مدتى در نزد او شاگردى نمود. کم کم او به مانند یحیى به موعظه مردم آغاز کرد و در کنیسه هاى یهود یا در کشتزارها و بازارها براى مردم سخن مى گفت . به آنان پند و اندرز مى داد و چون روحى قوى داشت ، به قوت ایمان خویش و با نیروى تلقین خود بیماران را شفا مى داد و مى گفت : بسلامت برو و دیگر گناه مکن ؛ ایمان تو، ترا شفا خواهد داد.(392) در روایات اسلامى آمده است که مریم و عیسى و یوسف به مصر مهاجرت کردند و دوازده سال در آنجا اقامت نمودند. پس از بازگشت به شام در ناصره سکنى گزیدند و حضرت عیسى تا سى سالگى در آنجا زندگى مى کرد) منابع دیگر اشاره دارند که
((مسیح و مادرش و یوسف )) درودگر به مصر کردند. علت مهاجرت ترس از سفاک حاکم بر فلسطین ((هرویس )) بود

در انجیل متى ، فصل دوم ، آمده است که :
((یوسف نجار در خواب دید که فرشته ها به او گفتند عیسى و مادرش را بردارد و به مصر مهاجرت کند و در آنجا مقیم باشد که ((هرودیس )) از دنیا برود.. و یوسف هم به مصر مهاجرت کرد))

ما در انجیل برنا با این مهاجرت نیامده است . در این انجیل در فصل سوم و ششم آن ، سخن از مهاجرت عیسى بن مریم و یوسف به یکى از روستاهاى بیت لحم و بازگشت آنان پس از مرگ هرودیس به اورشلیم ، مى باشد. در فصل ششم تا یازدهم همین انجیل آمده است که : ((عیسى در یکى از قراء تابع بیت لحم متولد شده است )))
((ارنست رنان )) مى گوید: ((مریم و عیسى پس از مرگ یوسف نجار به قانا محل و زادگاه مریم رفتند. عیسى در آنجا نجارى مى کرد و هر سال یکبار به زیارت حج یعنى اورشلیم مى رفت )).

برخى منکر وجود تاریخى عیسى شده اند. این انکار انگیزه روانى دارد. اصولا شخصیت هاى برجسته و بزرگ تاریخ که تحولات و اصلاحاتى بنیادى داشته اند، مورد شک و تردید قرار مى گرفته اند. عیسى نیز به دلیل شیوه پیدایش و رسالت ، مورد تردید برخى قرار گرفته است . حال آن که صرف نظر از تصریحات قرآن کریم مبنى بر وجود، حضور، رسالت و سرانجام حضرت عیسى بن مریم (علیه و على نبینا و آله السلام )، منابع و شواهد و قرائن تاریخى بسیارى بر وجود تاریخى این پیامبر بزرگ الهى دلالت دارند.
مورّخان یهودى و رومى بر وجود عیسى شهادت داده اند. از جمله :
((یوسف )) نویسنده یهودى که تا سال 90 میلادى مى زیسته ،

ادامه دارد...


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:2 صبح شنبه 88/10/12

 

احکام جزائى تورات
احکام جزائى تورات بشرح زیر است :
1- اگر کسى خدایان دیگر را عبادت کند، باید او را سنگسار نمایند.
2- کسى که اسم یهوه را کفر گوید، باید او را سنگسار نمایند.
3- هر کس براى غیر یهوه قربانى کند، البته هلاک گردد.
4- افراد و اقوام بیگانه را از دم شمشیر بگذرانید.
5- اگر کسى پدر و مادر خود را کتک زد، باید کشته شود.
6- کسى که پدر و مادر خود را لعنت کند، باید کشته شود.
7- فرزندى که به نصایح پدر خود گوش ندهد و مسرف و میگسار باشد، باید سنگسار شود.
8- هر کس انسانى را بزند و او بمیرد، باید کشته شود.
9- هر کسى که انسانى را بکشد، باید کشته شود.
10- قتل همسایه را از راه مکر، قصاص قتل دارد.
11- جماع با زن و مرد و حیوان ، جزاى قتل دارد.
12- ازدواج با مادر و دختر یا با محارم ، حرام است و جزاى قتل دارد.
13- لاطى و ملوط باید کشته شوند.
14- اگر دختر کاهنى زنا کند، باید در آتش سوخته شود.(213)
15- زانى و زانیه باید کشته شوند (زناى محصنه و غیر آن ).
16- مردى که منکر بکارت زن خود است و زن نتواند بکارت خود را ثابت کند، آن زن باید سنگسار شود.
17- اگر مردى در صحرا با دخترى که نامزد دارد زنا کند، باید کشته شود.
18- هر کس در روز شنبه کار کند، باید کشته شود.
19- هر کس آدمى را بدزدد یا بفروشد یا در دستش یافت شود، باید کشته شود.
20- اگر گاوى انسانى را بکشد و صاحبش از سابقه شاخ زدن گاوش آگاه باشد، گاو و صاحب آن باید کشته شوند.
21- زن جادوگر و صاحب اجنه را باید کشت .
22- کسى که از رفتن به تبعیدگاه خوددارى مى کند، باید کشته شود.
23- هر کس سهوا فردى را بکشد، باید به یکى از شش شهر که اختصاص ‍ به این گونه قاتلان دارد، تبعید شود (سه شهر در این طرف رود اردن و سه شهر در آن طرف رود اردن ).
24- کسى که انجام و اجراى حکمى از احکام برایش مقدور و یا آسان نباشد، باید طبق فتواى کهنه (روحانیون ) به مکانى که یهوه برگزیده ، برود.
25- زنى که در هنگام دعواى شوهرش با فرد دیگرى ، عورت آن مرد را بگیرد، باید دستش قطع شود.
26- اگر کسى صدمه به دیگرى بزند، باید مقابله به مثل شود. جان در عوض جان ، چشم بجاى چشم ، دندان بجاى دندان ، دست بجاى دست ، پا بجاى پا، داغ به جاى داغ ، زخم بجاى زخم و...
27- انسان شریر که مستوجب تازیانه است ، باید چهل تازیانه زده شود)
28- اگر مردى با دخترى که نامزد ندارد، نزدیکى کند، پنجاه مثقال نقره به پدر دختر باید بپردازد و در تمام عمر از آن دختر نگهدارى کند.
29- اگر پدر مایل به این ازدواج قهرى نباشد، به گرفتن پول اکتفا مى کند.
30- اگر مردى به زنش تهمت بزند و نتواند ثابت کند، باید صد مثقال نقره بدهد.
31- اگر کسى در نزاعى دیگرى را ناقص العضو کند، باید خرج معالجه و بیکارى او را ادا کند.
32- اگر گاوى فرد انسانى را کشت و صاحبش از شاخ زدن آن گاو بى اطلاع بوده ، باید دیه مقتول را بپردازد.
33- کسى که چیز مقدسى را سهوا بخورد، باید یک پنجم به آن اضافه کرده و به کاهن دهد.
34- اگر مردم در نزاع ، زن حامله اى را بزنند و آن زن سقط جنین کند، غرامتى را که شوهر زن تعیین مى کند باید بپردازند.
35- اگر گاوى غلام یا کنیزى را شاخ بزند، صاحب گاو باید سى مثقال نقره به صاحب غلام یا کنیز بدهد.
36- کسى که چاهى بکند و گاوى در آن بیفتد، باید عوض آن را بدهد و مرده گاو از آن او باشد.
37- اگر گاو شخصى ، گاو همسایه را بزند و آن بمیرد، گاو را فروخته و قیمت آن را با گاو مرده ، بین آن دو تقسیم نمایند و اگر معلوم شود که صاحب گاو از شاخ زدن مطلع بوده ، گاو به عوض گاو داده شود.
38- کسى که در مرتع دیگرى مواشى خود را بچراند، از بهترین تاکستان خود باید عوض بدهد، و اگر غله و مزرعه را بسوزاند، عوض آن را نیز باید بدهد.
39- اگر امانتى را دزد ببرد و آن دزد دستگیر شود، باید دو برابر آن را رد کند. و اگر امین در امانت ، خیانت نمود، دو برابر پس مى دهد و اگر گاو یا گوسفند با وجود مراقبت شخص امین بمیرد، نباید عوض بدهد؛ ولى اگر مواظبت نکرد، عوض آن را باید بدهد.
40- اگر کسى گاوى را بدزدد، پنج برابر و اگر گوسفندى را بدزدد، چهار برابر باید بدهد. و اگر وجه نقدى را بدزدد، دو برابر باید بدهد. و اگر گاو یا گوسفند زنده در دست آن دزد پیدا شود، دو برابر آن را باید به صاحبش رد نماید.
41- کسى که حیوانى را بزند که بمیرد، عوض آن را باید بدهد.
42- مقتولى که قاتلش شناخته نشود، نزدیکترین افراد به منطقه جنایت باید قربانى بدهند.
43- اگر کسى غفلتا براى کارى قسم بخورد و به اشتباه خود اعتراف کند، باید قربانى بدهد.
44- کسى که سهوا درباره اشیاء مقدس گناه کند، باید قربانى بدهد.
45- شاهدى که از شهادت خوددارى کند، گناه کرده ، باید قربانى بدهد.
46- اگر دزدى قبل از طلوع فجر در حال دزدى کشته شود، حکمى بر قاتل نیست .
47- اگر دزد چیزى نداشته باشد، باید او را بفروشند.
48- شهود باید دو یا سه نفر باشند.
49- شهادت در برخى موارد واجب است . اگر شهادت نداد، باید قربانى کند.
50- شاهدان باید افراد بى طرف باشند و خلاف واقع را نگویند.
51- مجازات شاهد دروغگو، همان مجازات متهم است .
52- اگر شاهدى بر جرم در کار نباشد، متهم باید سوگند یاد کند.
53- اگر زن زناکار براى اثبات گناه او گواهى نباشد، کاهن (روحانى ) آب لعنت تلخ به او نوشانیده ، اگر آن آب شکمش را بالا آورد، خیانتش روشن مى شود.
54- اگر غلام عبرى شش سال خدمت کرد، در سال هفتم باید آزاد شود؛ مگر آن که مایل به ماندن باشد.
55- اگر غلامان و کنیزان از دیگر اقوام باشند، باید که تا ابد مملوک یهودیان باشند.
56- کسى که غلام یا کنیزى را بزند و او بمیرد، از او انتقام گرفته شود؛ ولى اگر یکى دو روز زنده بماند، از او انتقام گرفته نمى شود.
57- اگر کسى چشم غلام یا کنیز خود را کور کند، به عوض آن باید آزاد شود.
58- اگر کسى دختر خود را به کنیزى بفروشد، هر گاه مولایش که او را براى خود نامزد کرده نپسندد، او را فدیه دهد و به اقوام دیگر نفروشد.
59- مستوجب زناى با کنیز، سیاست است ؛ ولى سنگسار نشود.
60- غلامى که از آقاى خود فرار کند، او را به آقایش باز نگردان ، بلکه در یکى از شهرها که مى پسندد، ساکن شود و بر او جفا نشود.
در دین یهود اعدام در اشکال گوناگون اجرا مى شود:
به دار آویختن ، سنگسار کردن ، سوزاندن ، با تیر زدن ، شمشیر زدن ، قطعه قطعه کردن ، از کوه به زیر انداختن و در دریا غرق کردن .(215)
باتشکراوولدووز...


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:2 عصر پنج شنبه 88/10/10

علامه مطهری در کتاب پنج میقات خود مینویسد:

«جامعه مانند دریاست .تاارام است همه چیز در جای خود ثابت است  اما همینکه طوفانی شد وموجها سر براوردند  بسیار ی ازچیزهایی که زیر اب دفن شده اند بالا میایند وروی اب قرار میگیرد وبسیاری از چیز هایی که روی اب هستند در اعماق دریامدفون میشوند .

درواقعجامه وقتی دچار بحرانها وانقلابهای فکری میشود نه تنها شخصیتهابالا وپایین میروندافرادی از قله به قعر درهکشیده میشوند وسقوط میکنندوافرادی دیگر نیز بر فراز قله ها قرار میگیرند  ...ودر این موقع ارزشها دچار بهران میشود» .

ما اگر در تاریخ اسلام مطالعه داشته باشیم  میتوانیم شاهد صعودونزول ارزشهای اسلامی در لحظه های خاص تاریخی باشیم ...

بانگاهی اجمالی به جامعه امروز میتوان خیلی از اینانسانهایی که در سطح اب بودن را مشاهد ه کرد که درحال غرق شدن هستندوتا چندی بعد هیچ اثری از انها باقی نخواهد ماند.ودر قعر دریا بخاک سپرده میشوند در طول تاریخ هم انسانهای زیادی بودند که باوجود خدمات بسیاری که انجام دادن ولی در قعر خاطرات نوادگان خودشان هم جایی ندارند چه برسدبه بقیه ودر عوض انسانها ازاده ای هم بودنکه در نقطه مقابل قرار داشتندوشاید حتی با یک عمل خود توانسته اند خودراابدی کنند ودر خاطرات همیشگی بمانند   واقعا تاریخ عرصه عبرت اموزی است وتنها انسانهای بی خردهستندکه از ان عبرت نمیگیرند

در اخر متاسفم از انسانهایی که خدماتی برای این انقلاب هم انجام دادند اما با عمل نابخردانه خودشان خودرابه قعر نیستی وفراموشی کشاندند ...

لبیک یا خامنه ای ...    


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3   4      >