مَثَل مگس
( یََّاءَیُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ إِنَّ الَّذِینَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَنْ یَخْلُقُواْذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُواْ لَهُ وَإِن یَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَیْئًا لا یَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ
((اى مردم ! مَثَلى زده شده است ، گوش به آن فرا دهید: کسانى را که غیر از خدا مى خوانید، هرگز نمى توانند مگسى بیافرینند، هرچند براى این کار دست به دست هم دهند! (نه تنها توان آفریدن مگس را ندارند بلکه ) هرگاه مگس چیزى از آنها برباید نمى توانند آنرا باز پس گیرند! هم این طلب کنندگان ناتوانند و هم آن مطلوبان
وجه تشبیه
خداوند متعال در این مثل ، شدّت ضعف و ناتوانى بتان و بت پرستان را ترسیم نموده ، مى فرماید: این بتهایى که شما آنها را معبود خود قرار داده اید و آنها را حاکم بر سرنوشت خویش و حلاّ ل مشکلات خود مى دانید، هرگز نمى تواند موجود ضعیفى همچون ((مگس )) بیافرینند، هرچند بتها و همه معبودهاى بى جان و جاندار همچون فرعونها و نمرودها و حتى همه دانشمندان و متفکّران و مخترعان دست به دست هم بدهند، قادر بر آفرینش مگسى نیستند، نه تنها توان این کار را ندارند، بلکه اگر مگسى چیزى از آنها برباید، نمى توانند آنرا باز پس گیرند.
به هر صورت ، مثل مگس بیانگر ضعف و ناتوانى مخلوقات و قدرت و توانایى خالق یکتاست .
در روایت است که روزى ((منصور عباسى )) حضور امام صادق علیه السّلام نشسته بود و مگسى روى صورت (یا بینى ) منصور نشست ، منصور آن را از خود دور کرده دو باره آمد، باز هم آن را راند، بار سوّم آمد، باز هم ردّش کرد (تا آن جا که مگس خشم منصور را بر انگیخت ) رو کرد به امام صادق علیه السّلام و گفت : خدا مگس را براى چه آفرید؟ امام در پاسخ فرمود:
((لِیُذِلَّ بِهِ الْجَبّارینَ؛ مگس را براى این آفرید که به وسیله این موجود ضعیف غرور جبّاران و متکبّران را در هم بشکند و پوزه آنان را به خاک بمالد
یعنى انسانى که در برابر موجود ضعیفى همچون مگس ، ناتوان و عاجز است ، غرور و تکبّر در او چه معنا دارد!
(احب تفسیر ((کشف الاسرار)) مى گوید:
((خداوند متعال مگس را ضعیف و گستاخ آفریده و شیر را قوىِ رمنده خلق کرده است . اگر آن وقاحت و گستاخى که در مگس است در شیر مى بود، هیچ کس روى زمین از زخم وى در امان نبود. لیکن به کمال حکمت و نفاذ قدرت هر چیز را سزاى خویش بداد و با ضعف مگس وقاحت سزا بود و با قدرت شیر نفرت و رمندگى سزا بود. هر چیز به جاى خویش آفرید و به سزاى خویش بداشت ...
: