تحلیل فلسفى داستان آفرینش در قرآن ؛
((خلقت آدم و داستان آدم ، یعنى داستان خلقت انسان ، مسلما باید به زبان ((سمبلیک )) گفته مى شد تا امروز بعد از چهارده قرن و بعد از پیشرفت علونم انسانى و علوم طبیعى ، براى ما در چنین محیط علمى ، قابل مطالعه باشد. و اما انسان از لحاظ اسلام چگونه خلق مى شود؟ اول خدا به فرشتگان خطاب مى کند که من مى خواهم جانشینى براى خودم در زمین خلق کنم ... رسالت انسان از نظر اسلام با همین اولین خطاب خداوند روشن مى شود. یعنى رسالتى را که خداوند در کائنات دارد، انسان در روزى زمین باید به نمایندگى خدا انجام دهد. بنابراین ، اولین فضیلت انسان ، نمایندگى خداوند در زمین است . فرشتگان فریاد مى آورند که باز مى خواهى در روى زمین کسى را بیافرینى که به خونریزى و جنایت و کینه و انتقام پردازد!... خداوند مى گوید:
((من چیزى را مى دانم که شما نمى دانید.)) و بعد خدا براى خلقت انسان دست به کار مى شود. از اینجا سمبلها شروع مى شود و ببینید که در زیر این سمبلها چه نکات عمیق انسان شناسى نهفته است :
خدا از روى زمین ، از روى خاک پست مى خواهد براى خود جانشین خلق کند... در زبان بشر، پست ترین سمبل پستى و تعفن و ذلت و دنائت ، ((لجن )) است ... و همچنین در زبان بشر، عالى ترین و متعالى ترین و مقدس ترین موجود، ((خداوند)) است ، و در هر موجودى عالى ترین و مقدس ترین و اشرف وجودش ((روح )) اوست . این انسان که نماینده خداوند است ، از لجن و یا گل رسوبى آفریده شد، یعنى از پست ترین ماده روى زمین . و بعد خداوند، نه از نفسش و یا از خونش و نه از رگ و پى اش ، بلکه از روحش دمیده ؛ یعنى عالى ترین وجودى که ممکن است بشر در زبانش کلمه اى براى تسمیه ان داشته باشد... بنابراین انسان ساخته شده از لجن و روح خداوند است . پس انسان یک موجود دو بعدى است ... یک بعدش میل به لجن و پستى دارد، سرشت و خمیره اش تمایل به رسوب شدن و ماندن و توقف کردن دارد... و بعد دیگرش یعنى روح خداوند (به تعبیر قرآن ) میل به تعالى دارد؛ بر خلاف جهت اولى ، میل به صعود و میل به بالا رفتن تا آخرین قله قابل تصور را دارد، یعنى خدا و روح خدا... و بعد،
خداوند اسماء را به انسان تعلیم داد. و اما این که ((اسماء را به انسان تعلیم دادیم )) یعنى چه ؟ هنوز معلوم نیست ... ولى در این شک نیست که سخن از تعلیم دادیم )) یعنى چه ؟ هنوز معلوم نیست ... ولى در این شک نیست که سخن از تعلیم و آموزش است . وقتى آفرینش است به پایان رسید، دارنده اسماء مى شود. بعد فرشتگان فریاد مى کنند که ما از ((مارج من نار)) (آتش بى دود) ساخته شده ایم و این انسان از لجن ساخته شده ، چگونه او را بر ما فضیلت مى دهى ؟ خداوند در جواب مى گوید: ((من چیزى را مى دانم که شما نمى دانید؛ پس به پاى او این موجود دو بعدى ) بیفتید.)) و همه فرشتگان خداوند، بزرگ و کوچک ، مؤ ظف مى شوند که در پاى چنین موجودى به خاک بیفتند... و این مساءله اى است براى روشن کردن شخصیت انسان در اسلام . انسان چیزهائى مى داند که فرشتگان نمى دانند، و اینجاست که با وجود برترى مسلم جنس فرشتگان و شیطان ، انسان برتر مى شود. ...
حال با تمام این توصیفاتی که شد سوال اینجاست که چطور ممکن است انسان خودر ااز خلیفه اللهی به قعر جهنم بیافکند؟
ایا تاسفی از این بالا تر هم ممکن است ؟