سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اولدوز


ساعت 9:7 صبح شنبه 88/11/3

سال شمار رویدادهاى ماه صفر
ماه صفر سال دوم هجرى قمرى
وقوع غزوه اءبوا
ماه صفر سال سوم هجرى قمرى
واقعه رجیع و کشته شدن مبلغان اسلامى
ماه صفر سال هفتم هجرى قمرى
حرکت رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله از مدینه براى نبرد با یهودیان خیبر
ماه صفر سال هشتم هجرى قمرى
وقوع سریه غالب بن عبداللّه لیثى .
ماه صفر سال نهم هجرى قمرى
آغاز سریّه قطبة بن عامر
ماه صفر سال 36 هجرى قمرى
نصب نخستین استانداران حضرت على علیه السّلام به ولایت هاى اسلامى
ماه صفر سال 36 هجرى قمرى
اعزام قیس بن سعد انصارى به مصر از سوى حضرت على علیه السّلام
ماه صفر سال 43 هجرى قمرى
درگذشت محمدبن مسلمه در مدینه منوره
ماه صفر سال 74 هجرى قمرى
آغاز حکومت حجاج بن یوسف ثقفى بر مدینه منوره
ماه صفر سال 79 هجرى قمرى
اعزام موسى بن نصیر به مغرب در شمال غربى افریقا، از سوىعبدالعزیز
ماه صفر سال 132 هجرى قمرى
کشته شدن ابراهیم بن محمد، معروف به امام ، در زندان مروان حمار
ماه صفر سال 171 هجرى قمرى
عزل موسى بن عیسى از حکومت مکه و طائف از سوى هارون الرشید
ماه صفر سال 199 هجرى قمرى
وفات مالک بن اءنس ، پیشواى مالکیان
ماه صفر سال 251 هجرى قمرى
قیام اسماعیل بن یوسف علوى در مکه معظمه ، در عصر مستعین عباسى
ماه صفر سال 314 هجرى قمرى
هجوم سربازان روم شرقى به سرحدات مسلمین واشغال شهر ملطیه
باتشکر اوولدوز


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 1:50 عصر دوشنبه 88/10/28

مبداء تاریخ ؟
نظر دانشمندان اسلامى
ابن خیشمه مى گوید ((چون آدم از بهشت هبوط کرد و فرزندانش در زمین پراکنده شدند، این جریان مبداء تاریخ بود... تا آنگاه که خداوند نوح را به رسالت مبعوث کرد، پس مردم مبداء تاریخ را بعثت نوح قرار دادند... و پس ‍ از طوفان نوح تا آتش ابراهیم ، مبداء تاریخ طوفان نوح بود... و فرزندان اسحاق مبداء تاریخ را از آتش ابراهیم تا بعثت یوسف و از بعثت یوسف تا بعثت موسى و از بعثت موسى تا بعثت سرورمان رسول اکرم که درود خدا بر او باد، گرفتند. و اما فرزندان اسماعیل ، مبداء تاریخ را از به آتش افکندن ابراهیم تا بناى کعبه تا آنگاه که پراکنده شدند، گرفتند. از آن پس ، هر کسى از آن قوم که از تهامه بیرون مى رفت ، آن را مبداء تاریخ مى گرفتند تا که لوئى بمرد.
از مرگ لوئى تا حادثه اصحاب فیل ، مبداء تاریخ مرگ لوئى بود. و از حادثه فیل به بعد تا قبل از هجرت پیامبر اسلام (ص )، مبداء تاریخ عام الفیل بود. تا آنکه مبداء تاریخ را هجرت رسول اکرم (ص ) از مکه به مدینه گرفتند
)
تاریخ اسلام و مبداء آن
((ابن عساکر)) مى گوید: ((رسول اکرم (ص ) در روز ورود به مدینه (ربیع الاول ) امر به نوشتن تاریخ فرمودند.))
((یعقوب بن سفیان )) مى گوید: ((نگارش تاریخ در اسلام از روز ورود پیامبر (ص ) به مدینه است )). ((ابن عساکر)) این قول را تائید مى کند و مى افزاید که مشهور است که ((عمر بن خطاب )) دستور نگارش تاریخ را داده است-البته باپیشنهاد حضرت علی (ع)- .
((سیوطى )) با ارائه سندى مى گوید: ((هنگامى که ((پیامبر)) (ص ) به نصاراى نجران نامه اى نوشتند، بر اساس تاریخ هجرى نوشتند و به ((على )) (ع ) دستور دادند که تاریخ نامه را بنویسند و ایشان هم سال پنجم هجرى را مبداء تاریخ قرار داده و نوشتند.)) و این نشان مى دهد که ((عمر بن خطاب )) در تعیین مبداء تاریخ دخالتى نداشته است .
((بخارى )) مى گوید: ((عمر پرسید تاریخ را از چه زمانى بنویسم ؟ براى این کار مهاجرین را گرد آورد. على علیه السلام به او گفت : تاریخ را از روز هجرت پیامبر (ص ) بنویس .)) در همین رابطه ((ابن عساکر)) مى نویسد: ((ابو موسى الشعرى به عمر نامه اى نوشت که نامه هاى تو تاریخ ندارد، پس تاریخ بگذار. عمر در این باره با افرادى مشورت کرد. بعضى گفتند: بر اساس بعثت پیامبر (ص ) و برخى گفتند: بر اساس وفات رسول خدا (ص ). عمر گفت : نه ، بر اساس هجرت ایشان تاریخ را مى نویسم ...)).
بخارى مى گوید:
((قراردادى به دست عمر دادند که تاریخ آن ماه شعبان بود. عمر گفت : کدام شعبان ، اینکه در آنیم یا آنکه گذشته و یا آنکه هنور نیامده است ؟ سپس عمر به اصحاب پیامبر گفت : چیزى را براى مردم قرار دهید که با آن تاریخ را بدانند. بعضى از یاران گفتند: بر اساس تاریخ روم بنویسید. عمر گفت : تاریخ روم طولانى است ، زیرا آن تاریخ از عصر ذوالقرنین آغاز شده است . برخى گفتند: بر اساس تاریخ پارسیان باشد. عمر گفت : پارسیان نیز هر پادشاهى از آنان که به سلطنت مى رسد، تاریخ پیشین را فرو مى افکنند. آنگاه نظر همگى بر آن قرار گرفت که تاریخ را بر اساس((هجرت )) که ده سال از آن زمان مى گذشت ، بنویسند. لذا بر اساس ‍ هجرت رسول اکرم ، مبداء تاریخ اسلام تعیین شد که تا این زمان باقى و استوار است

(لازم بذکر است که پدر علم تاریخ را هرودوت میدانند)...از این اقاویل که بگذریم ، در این میان آنچه مهم است ، بنیان تاریخ است که بر گامهاى استوار انسان بنا نهاده شده ؛ یعنى که انسان علت غائى تاریخ است . و چنین مى نماید که تاریخ به مثابه یک کل حقیقى است که ادیان و مذاهب و عقاید و آراء بشرى علت فاعلى آن هستند، چرا که بخشى از حوادث خاستگاهى فکرى عقیدتى دارند که طبعا براى شناخت آن حوادث باید مصدر آن را شناخت و این مهم مستلزم یک کار تحلیلى است و نه نقلى .
تاریخ نقلى کارش همان نقالى است و احیانا گرفتن پندى و دادن اندرزى ! آنچه سرنوشت ساز است ، بیان تحلیلى است که البته رسالتى بس عظیم است و دانش گسترده و بصیرت و بینائى ژرفى را مى طلبد....

اولدووز...


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 12:45 عصر یکشنبه 88/10/27

در امپراتورى هخامنشیان نظام ها و سازمان هاى مختلفى در کنار یکدیگر وجود داشتند. بنا به نوشته گریشمن :
در بیستون ، تخت جمشید، شوش و نقش رستم یک سلسله فرامین داریوش ‍ به دست آمده است که تشابهى بین متون آن و قوانین حمورایى موجود مى باشد. این فرامین که روى لوحه یا پاپیروس نوشته مى شده است براى اجرا به ایالات و ساتراپ هاى امپراتورى ایران ارسال مى شده است .
در این دوره ، سازمان قانونگذارى ، نظیر آن چه که در یونان و بعد در روم بوده وجود نداشته است .
در حقیقت دستورات و فرامین شاه که در بعضى موارد با نظر مشاوران مخصوص تهیه مى شد. اساس قوانین را تشکیل مى داده است . در طول تاریخ ایران ، این نظامات با تعلیمات و دستورات مذهبى و عرف و عادت آمیخته گردیده و روى هم رفته قوانین و اصول جارى کشور را به وجود آورده اند.
در هر صورت ، در امپراتورى هخامنشى یک سلسله نظامات وجود داشته که مربوط به تمام قلمرو امپراتورى بوده و تمام ایالات شاهنشاهى مجبور و مقید به اطاعت از آن بوده اند. اما در عین حال ، آنان با درک اهمیت روابط محلى و براى تنظیم روابط داخلى ایالات مختلف ، قوانین محلى و قدیمى را نیز حفظ مى کردند.
در ایران باستان ، از نظر قضایى یک سلسله قوانین کیفرى وجود داشته است که اساس مجازات جرائم را تشکیل مى داده بزه هاى کوچک را با تازیانه از 5 تا 200 ضربه کیفر مى دادند. گناهان بزرگ تر را با داغ کردن ، ناقص کردن عضو و بریدن دست یا پا، کندن چشم ، به زندان افکندن و در نهایت ، کشتن ، مجازات مى کردند.
در ایران بالاترین مقام قضایى از آن شاه بود، و البته اصل بر این قرار داشت که پادشاه در قضاوت هاى خود از اهورامزدا الهام مى گیرد. در مرتبه دوم ، محکمه ى عالى قرار داشت که این محکمه از هفت عضو تشکیل مى گردید. بعد از محکمه ى عالى ، دادگاه هاى محلى قرار داشتند. قوانین قضایى را معمولا مغان و روحانیون وضع مى کردند. اغلب قضات از روساى مذهبى بودند. ظاهرا اشخاص غیر مذهبى نیز به این سمت برگزیده مى شدند. (52) براى جلوگیرى از طولانى شدن جریان دعاوى ، رسیدگى به هر مورد شکایت ، مدت زمان معینى داشت . به هنگام رسیدگى به جرایم متهمین ، اعمال خوب و بد آنان را در نظر مى گرفتند در این زمان ، نسبت به امانت در قضاوت و رعایت عدالت نهایت سخت گیرى مى شد. فى المثل ؛ کمبوجیه دستور داد، قاضى اى را که متهم به عدم رعایت عدالت گردیده بود، اعدام و پوستش را بر مسند قضا پهن کنند و پس از آن به دستور وى پسر آن قاضى به همان سمت منصوب گردید.


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 11:35 صبح سه شنبه 88/10/22

 ((در قرآن سوره اى به نام عنکبوت نامگذارى شده و با توجه به اینکه سور قرآن نیز ((وحى )) است به اهمیّت این حشره مى توان پى برد. عجیب تر اینکه دو سوره دیگر قرآن نیز به نام دو حشره که زندگى اسرار آمیزى دارند، نامگذارى شده یکى سوره نحل (زنبور عسل ) و دیگرى سوره نمل (مورچه ).
شاید منظور این باشد که انسان به هیچ موجودى به دیده حقارت ننگرد و از هیچ آیت الهى به سادگى نگذرد؛ زیرا در جهان آفرینش هر مخلوقى ، عالمى از عجایب و شگفتیها به همراه دارد و جهانى اسرار پیچیده و کشف نشده !
توجّه و تعمّق در زندگى مورچگان و زنبوران عسل و عنکبوت و پشه و مگسو...، انسان را به این حقیقت معترف مى کند که از او مخلوقى ضعیف تر وجود ندارد؛ آرى ، ضعیف تر از مورچه و ناتوان تر از مگس و پشه !
یک
((مورچه )) مى تواند ((شصت برابر وزن خود)) را به آسانى حمل کند و به این جهت بارهاى سنگینى چون ران ملخ ، مگس درشت ، تخمه هندوانه و ... را به آسانى
به سوى لانه مى کشاند و اگر به همین نسبت یک انسان 70 کیلوگرمى مى توانست 60 برابر وزن خود را حمل کند، قادر بود 4200 کیلو گرم بار را از زمین بردارد و به جاى دیگر ببرد.
((کک )) که قهرمان پرش شناخته شده ، مى تواند با یک جهش سى سانتى متر از زمین بلند شود که این فاصله دویست برابر طول بدن اوست .
اگر بشر به اندازه کک قدرت پرش مى داشت ، در مسابقات جهانى پرش ، صحبت از 300 متر و 400 متر مى شد، نه دو تا سه متر!... با این ترتیب باید تصدیق کرد که
((انسان ضعیف و ناتوان آفریده شده است )) و موجود ناتوان نباید به خود ببالد
و موجودات تواناتر از خود، حتى میکروبى را که به چشم دیده نمى شود از نظر دور کرد...

 فتبارک الله احسن الخالقین


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

ساعت 10:56 صبح شنبه 88/10/19

 اسرارى از زندگى عنکبوتها 
عنکبوتها که انواعشان مختلف است زندگى جالب و پر ماجرا و شگفت آورى دارند، دانشمندان زیست شناسى تا کنون به گوشه هایى از زندگى و حالات سراسر اسرارآمیز و سیاست و تدابیر مختلف عنکبوتها پى برده اند که در ذیل به چند نمونه از آن اشاره مى گردد:
الف حمله زنبورها و تاکتیک عنکبوتها
((زنبوران زرد دشمنان عنکبوتها هستند. این زنبورها هرجا شکارى پیدا کنند، به آن حمله کرده نیش خود را در مراکز عصبى او فرو برده و پاها و فکهاى عنکبوت را فلج مى کنند و آنگاه شکار خود را در سوراخى که براى این منظور کنده اند، دفن مى نمایند تا ذخیره اى براى نوزادانشان باشد. حتى عنکبوت معروف منطقه حارّه هم که طولش ((9)) سانتیمتر است از نیش زنبور زرد در امان نیست .
پاره اى از زنبورها در بدن عنکبوتها تخم ریزى مى کنند و این تخمها بعد از شکفته شدن ، از جسد میزبان خود تغذیه مى نمایند تا به حد رشد و بلوغ برسند و بعد مانند پدر و مادر خود به شکار عنکبوت بپردازند.
عنکبوتها براى دفاع در برابر حملات ناگهانى زنبوران هر کدام چاره اى اندیشیده حیله اى به کار مى برند؛ بعضى از انواع عنکبوت به جاى اینکه در وسط کار خود جاى گیرد، زیر برگ در انتهاى شبکه اى که بافته ، پنهان مى شود یا براى خود مخفیگاه دیگرى تهیه مى کند.
بعضى دیگر در نزدیکى کار خود
((زنگهاى خطر)) مى بافند، این زنگها از چند تار تهیه شده است که اگر زنبورها از آن اطراف عبور کنند، یقیناً با آنها برخورد خواهند کرد. ارتعاش تارها، عنکبوت را از خطر آگاه مى سازد و در سوراخى پنهان مى شود.
((کارتونک )) عنکبوت علاوه بر اینکه وسیله شکار حشرات است ، مثل دستگاههاى گیرنده ، اصوات مختلف را به گوش عنکبوت مى رساند که اگر به صورت خطرناک بود، خود را مخفى سازد.
بعضى دیگر از انواع عنکبوتها به محض اینکه صداى زنبور را مى شنوند، شروع به نوسان شدید مى کنند و مانند پروانه هواپیما که در حال حرکت قابل رؤ یت نیست آنها نیز به چشم نمى آیند در نتیجه زنبور نمى تواند آنها را پیدا کند.
ب حیله عنکبوت نقّاش
حیله
((عنکبوت نقّاش )) از همه جالب تر است . این نوع عنکبوتها که در مناطق گرم زندگى مى کنند، در وسط تارهاى خود نقشى مى بافند که کاملاً به خودشان شبیه است و خود در گوشه اى از تار، در کمین طعمه و به انتظار آن مى نشیند. پاره اى از زنبورها گول مى خورند و به سوى آن نقش حمله مى برند و تا هنگامى که به اشتباه خود پى ببرند، عنکبوت خود را نجات داده است .
ج حیله عنکبوت یک تارى
((عنکبوت استرالیایى )) به جاى شبکه فقط یک تار از غدّه خود بیرون مى دهد یک سر آن را با مادّه چسبناک به محلّى محکم مى کند و سر دیگر آن را با یکى از پاهاى خود نگاه مى دارد و در کمین مى نشیند و آن را در هوا مى چرخاند. به محض اینکه
حشره اى را نزدیک خود مى بیند، یک سر تار را به سوى او پرتاب مى کند. اگر تار به بال مگس هم بخورد، به آن مى چسبد و خوراک عنکبوت مهیّاست
د حیله عنکبوت آفریقایى
نوعى عنکبوت آفریقاى جنوبى ، تمام روز روى شاخه درخت مى ماند، به قسمى که کسى نمى تواند او را از جوانه درخت تشخیص دهد. هنگام شب پس ‍ از اینکه دشمنانش به خواب رفته اند، با الیاف چسبناکى شبکه اى مابین پاهاى خود مى تند که به اندازه تمبر پست است . اگر پروانه یا پشه اى نزدیک شود، پاها را از یکدیگر دور مى کند به قسمى که سطح آن شش برابر سطح اوّلیه اش ‍ مى شود و آن را بر سر راه حشره مى گیرد. حشره در دام مى افتد و عنکبوت آن را مى بلعد.
تارهای عنکبوت :
تارهاى عنکبوت از مایع لزجى ساخته مى شود که در حفره هاى بسیار کوچکى همچون سر سوزن در زیر شکم او قرار دارد، این مایع داراى ترکیب خاصّى است که هرگاه در مجاورت هوا قرار گیرد، سخت و محکم مى شود. عنکبوت آن را به وسیله چنگال مخصوصش از این حفره ها بیرون کشیده و تارهاى خود را از آن مى سازد.
مى گویند: هر عنکبوت قادر است با همین مایع بسیار مختصر که در اختیار دارد، در حدود پانصد متر از این تارها بتند! بعضى نوشته اند که سستى این تارها بر اثر نازکى فوق العاده است  وگرنه از تار فولادینى که به ضخامت آن باشد محکم تر است !
عجیب اینکه این تارها گاهى هر کدام از چهار رشته تشکیل شده و هر رشته نیز خود از هزار رشته تشکیل یافته که هر کدام از سوراخ بسیار کوچکى که در بدن او است ، بیرون مى آید.
اکنون فکر کنید هر یک از این تارهاى فرعى چه اندازه ظریف و دقیق و باریک تهیه مى شود.
علاوه بر عجایبى که در مصالح ساختمانى خانه عنکبوت به کار رفته ، شکل ساختمانى و مهندسى آن نیز جالب است ، اگر
((به خانه هاى سالم عنکبوت )) دقّت کنیم ، منظره جالبى همچون یک خورشید با شعله هایش بر روى پایه هاى مخصوصى از همین تارها مشاهده مى کنیم . البته این خانه براى عنکبوت خانه مناسب و ایده آلى است ، ولى در مجموع سست تر از آن تصوّر نمى شود، و این چنین است معبودهایى که غیر از خدا مى پرستند.
(بنا بر این ) خانه عنکبوت و تارهاى او با اینکه ضرب المثل در سستى مى باشد، خود از عجایب آفرینش است که دقّت در آن انسان را به عظمت آفریدگار آشناتر مى کندو...


¤ نویسنده: یه نفر

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3   4   5   >>   >